رابطه ی انسان با طبیعت موضوعی جذاب و مورد توجه در امر طراحی و معماری است که میزان این رابطه دائماً در نوسان بوده است. پس از دور شدن از طبیعت در جریان انقلاب صنعتی و بعد از آن جریان های معماری و شهرسازی مدرن، امروزه این حقیقت بر هیچ کس پوشیده نیست که انسان چه از نظر روحی(و معنوی) و چه از نظر جسمی(و مادی) نیازمند طبیعت است. نیازی که همواره با خلقت انسان در پیوند بوده است. اما دغدغه پاسخگویی به این نیاز منجر به پیدایش گرایشاتی در حوزه ی طراحی گشته است. گرایشاتی نظیر طراحی ارگانیک، طراحی پایدار، طراحی سبز و طراحی اکوتک. اما در این میان گرایشی با عنوان طراحی طبیعت دوست “biophilic design” شکل گرفته که در پی دستیابی به راهکارهایی است که طی آن حضور انسان در بستر طبیعت کمترین خدشه را به کیفیت بکر بودن طبیعت وارد نماید یا طبیعت بکر را به همراه تمامی قواعدش وارد محدوده محیط های انسان ساخت نماید و در نهایت ساختمان را به عضو زنده ای از طبیعت مبدل نماید.
بیشترین رابطه ی انسان با فضای مصنوع در حوزه فضاهای مسکونی است یا به عبارتی دیگر هر انسان بیش از هر مکان دیگری عمر خود را در محدوده ی مسکونی سپری می کند. در نتیجه ضرورت طراحی فضاهای طبیعت دوست در محدودهی مسکونی بیش از هر محدوده دیگری احساس می شود.
این پژوهش با هدف لحاظ نمودن همه جانبهی طبیعت در معماری امروز، طراحی خانهای را دنبال میکند که فرآیندها و سیستمهای طبیعی را شبیه سازی نموده و با طبیعت هماهنگ باشد و نهاتا قابلیت شکل گرفتن محله ای مسکونی را مطابق با معیارهای طراحی طبیعت دوست میسر سازد.
این که چگونه میتوان حضور بکر، حداکثری و فاخر طبیعت را در یک بافت مسکونی با الگوی زندگی متناسب با طبیعت محقق نمود پرسش اصلی این پروژه خواهد بود.
2-1- اهداف
1-2-1- اهداف اصلی
– ارتقای سطح کیفی محدودهی سکونت انسان از طریق به حداکثر رساندن حضور طبیعت و مصادیق آن در قالب اشکال، سیستمها و فرآیندهای طبیعی در عرصهی زندگی شهری و به عبارتی دیگر زندگی بخشیدن به کالبد ساختمانها و محیط های انسان ساخت.
2-2-1- اهداف فرعی
– کمک به احیای محدوده های سبز شهر شیراز با حفظ و در صورت نیاز اصلاح تراکم جمعیتی و کاربریهای محدودهی انتخابی اجرای طرح.
– استفاده از مناسبترین الگوی سکونت با به دست آوردن برآیندی از الگوی زندگی مردم منطقه و الگوهای متناسب با طراحی طبیعت محور و پایدار.
3-1- ضرورت طرح
ساخت و ساز در محدودههای سبز شهری علیالخصوص شهرهایی نظیر شیراز و اصفهان رو به رشد است و در صورتی که الگویی مدون در این محدوده وجود داشته باشد به یقین آسیب ساختمانهای غیر قابل اجتناب را به حداقل رسانده و هویت شهری مانند شیراز را حداقل در محورهای سبز تاریخیاش حفظ و احیا می نماید. از این رو طرح فوق در جهت تبدیل یک محله مسکونی که در محدوده محور سبز دلگشا به سعدی شهر شیراز قرار گرفته به محلهای طبیعت محور، تلاش مینماید تا با انتخاب محل احداث خانه طبیعت دوست در این محدوده، به شکلی همهجانبه از طبیعت بومی در سطوح مختلف منطقه حمایت نماید و شاید تعریفی متناسب با اصول طراحی طبیعتدوست را در عرصه زندگی انسان ارائه دهد.
4-1- چهارچوب نظری
در این پژوهش سعی شده تا با کنار هم قرار دادن ویژگیهای طراحی بیوفیلیک در کنار دیگر مفاهیم طبیعی مهم نظیر بوم منطقه و الگوهای طراحی مسکونی، نهایتا به الگویی بهینه برای طرح مورد نظر دست یابیم.
5-1- فرضیه و سوالات
– حضور طبیعت در زندگی انسان از ضروریات جوامع امروزی است و موجب ارتقای شرایط جسمی و روحی انسان می شود.
– آیا می توان طبیعت بکر را در شکلی پایدار و از طریق شبیه سازی سیستم ها و فرآیندهای طبیعی در کالبد و الگوی معماری وارد نمود.
– آیا می توان کالبد معماری را به محل امنی برای زندگی متعادل گونه های جانوری و گیاهی تبدیل نمود.
– الگوی بهینه ی زندگی و سکونت با توجه به اضافه شدن بعد طبیعت به معماری چیست و تا چه میزان از کهن الگوها می توان بهره گرفت.
6-1- روش تحقیق
در این پژوهش از طریق تحلیل داده های به دست آمده از کتب معتبر در زمینه معماری طبیعت دوست و تطبیق نتایج نهایی با نمونه های عملی انجام شده سعی در دستیابی به الگوی بهینه زندگی، مطابق با رویکرد طرح، خواهد بود. در نهایت طرح با معیارهای طراحی طبیعت دوست مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت و به میزان موفقیت طرح در این زمینه امتیاز تعلق خواهد گرفت.
فصل دوم: پیشینه تحقیق
1-2- رابطه انسان و طبیعت
طرز تفکر انسان در مورد طبیعت عامل مهمی در مورد نحوهی تأثیرگذاری وی بر روی طبیعت یا همان معماری و شهرسازی است. در این زمینه همواره دو نوع تفکر وجود دارد، تفکر شرقی که در آن انسان خود را جزئی از طبیعت میدانسته و همواره در ارتباطی تنگاتنگ و
چندسویه با آن به سر میبرده است. و تفکر غربی که طی آن یک رابطهی سهگانه بین انسان، خدا و طبیعت وجود دارد، به طوری که دو رابطهی انسان- طبیعت و خدا-طبیعت در این میان شکل گرفته است. (گروتر, 1383, ص. 146).
1-1-2- چهار دوره ی ارتباط انسان با طبیعت:
در رابطهی با سیر رابطهی انسان و طبیعت در طول تاریخ چهار بخش را میتوان شناسایی کرد:
دوره اول: دورهای که انسانها در مقابل طبیعت ناتوان و نسبت به آن متعهد بودهاند. در این دوره انسانها تحت سلطهی طبیعت قرار داشتهاند و طبیعت بر تمام ابعاد زندگی آنان تسلط داشته است. انسان تنها به دنبال تأمین نیازهای اولیهی بقا مانند امنیت و غذا بوده است.
دورهی دوم: در دوره دوم که تا ظهور انقلاب صنعتی ادامه دارد، انسانها در یک تقابل سازنده با طبیعت قرار دارند. جوامع طبیعی و دینی سنتی احترام خاصی برای طبیعت و منابع آن قائل هستند. در این دوره استفاده و بهرهبرداری از طبیعت با یک اصول مشخص و در حد نیاز میباشد و تخریب جدی به طبیعت وارد نمیشود. (محمودی نژاد, 1388, ص. 100). البته دستیابی گسترده به معماری بومی یکی از دستاوردهای ارزشمند این دوره است که در اثر تعامل مثبت و طبیعی انسانها با طبیعت حاصل شد و در بسیاری از مناطق دنیا به طرز موفق و قابل تقدیری تکامل یافت. شاید این برهه از زمان تناسب بیشتری با نظریهی فرازگرا در مورد رابطهی انسان و طبیعت داشته باشد، مبنی بر اینکه انسان در طول تاریخ با یک سیر پیشرفتگرا به تدریج رابطهاش را با طبیعت تکمیل نموده است.
دورهی سوم: با ظهور انقلاب صنعتی و ارائهی تفکرات جدید در مورد دین و انسان و جهان هستی انسانها خود را مالک بیچون و چرای جهان هستی میپندارند. انسانها نحوهی برخورد با طبیعت را در جهت بازدهی حداکثر اقتصادی و مادی مد نظر قرار داده (محمودی نژاد, 1388, ص. 100) و در این راستا، بهرهگیری از طبیعت به بهرهکشی از طبیعت مبدل میشود و تخریب منابع طبیعی شدت مییابد. شاید نظریهی فرودگرا در مورد رابطهی انسان و طبیعت را بیش از هر دورهای بتوان به این دوره نسبت داد مبنی بر اینکه انسان در طول دورهی حضورش بر کرهی زمین به تدریج از طبیعت فاصله گرفته به طوری که بهترین و کاملترین رابطهاش با طبیعت در آغاز طبیعت بوده است.
دورهی چهارم: اما در دورهی اخیر بشر به این نتیجه رسیدهاست که انهدام طبیعت و تخریب منابع آن نتیجهای جز انقراض نسل بشر و انهدام زیستکره نخواهد داشت. از این رو در این دورهی اخیر اصلاحاتی در مورد نحوهی برخورد با طبیعت آغاز شد. در این دوره درک از آسیبهای محیطی بالاتر رفته و جامعهی جهانی در صدد سازگاری صنعت با طبیعت بر آمده است (محمودی نژاد, 1388, ص. 127).
2-2- تاریخچه حضور طبیعت در معماری
جوامع امروزی در حالی به سمت حفظ طبیعت و تلفیق آن با معماری حرکت میکنند که بیشتر صاحبنظران به حضور طبیعت در معماری بومی گذشته معترفند. اما توجه دوباره به طبیعت بعد از انقلاب صنعتی را میتوان به طراحی قصر بلورین توسط ژوزف پاکستن نسبت داد. در بحبوحهی شکلگیری جنبشهای معماری قرن بیستم پیدایش گرایشات ارگانیک توسط فرانکلوید رایت و همچنین گرایش اکسپرسیونیستی گائودی به طبیعت به ادامهی این مسیر قوت بخشید. مواجهه با بحران انرژی و همچنین بیداری جوامع در مورد فجایع زیستمحیطی و نابودی منابع منجر به شکلگیری گرایشات اکولوژیک گردید. تعریف مفهوم پایداری و شکلگیری انجمن ساختمان سبز آمریکا و متعاقبا گرایش معماری سبز نقطهی شتابی در زمینه فراگیر شدن حضور طبیعت در ساختمان بود. با معطوف شدن توجه طراحان به شگفتیهای موجود در طبیعت گرایش بومیمتیک یا زیستوارگی پا به عرصهی طراحی نهاد و در پی آن در تلفیق با تکنولوژی و علوم رو به رشد گرایش بیونیک شکل گرفت. این حوزه مفاهیمی نظیر بیومورف(زیست دگردیسی) را نیز در برگرفت. آخرین گرایش از این مجموعه گرایش بیوفیلیک یا زیستدوست است که از قلب علوم بیولوژیک به شکلی جامع و همه جانبه پا در عرصهی تئوری، علم و طراحی نهاده است.
3-2- شکل گیری تئوری بایوفیلیا
دکتر ادوارد ویلسون استاد زیستشناسی دانشگاه هاروارد که در زمینه زیستشناسی مشهور به سلطان مورچگان است پس از بیست سال تحقیق و پژوهش بر روی زندگی اجتماعی حشرات به خصوص مورچهها مقولهی زیستجامعهشناسی را مطرح کرد. پس از آن با یافتن شواهدی در زمینه طبیعت نهفته در رفتار انسانها متوجه وابستگی ذاتی و همیشگی نسل بشر به طبیعت شد و تئوری بایوفیلیا را در سال 1984 در قالب کتابی با عنوان باوفیلیا منتشر نمود. نظریهی وی با استقبال شایانی در مجامع علمی مواجه گشت و جوایز بینالمللی ارزندهای را به خود اختصاص داد. در سال 1993 کتاب فرضیهی بایوفیلیا به وسیلهی دکتر استفان کلرت مدرس علوم محیطی در دانشگاه ییل وبا همکاری دکتر ادوارد ویلسون منتشر شد و این سر آغاز ورود بیوفیلیا به عرصهی طراحی است.