ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﭘﺪﻳﺪه ای ﭘﻴﭽﻴـﺪه و ﭘﻮﻳﺎﺳـﺖ ﻛـﻪ در ﮔﺬر زﻣﺎن ﻫﻤﻮاره دﭼﺎر ﺗﺤﻮﻻﺗﻲ ﻛﺎﻟﺒـﺪی، اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ، اﻗﺘﺼﺎدی و ﺣﺘﻲ ﺳﻴﺎﺳﻲ و ﻓﺮﻫﻨﮕـﻲ ﻣـﻲﺷـﻮد. ﭼﻨـﻴﻦ ﺗﺤﻮﻻت وﺳﻴﻌﻲ ﻣﺘﺄﺛﺮ از رﺷﺪ ﮔﺴﺘﺮده ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺷﻬﺮی اﺳــﺖ؛ ﭼﻨﺎﻧﻜــﻪ ﺑﻌــﺪ از ﺟﻨــﮓ ﺟﻬــﺎﻧﻲ دوم، ﻳﻜــﻲ از ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ ﻣﺸﻜﻼت ﺑـﻪ وﺟـﻮد آﻣـﺪه در ﻛﺸـﻮرﻫﺎی در ﺣــﺎل ﺗﻮﺳــﻌﻪ، رﺷــﺪ و ﺗﻮﺳــﻌﻪ ﺷــﺘﺎﺑﺎن و ﻧــﺎﻫﻤﮕﻮن ﺷﻬﺮﻧﺸﻴﻨﻲ ﺑـﻮده اﺳـﺖ. ﭘﻴﺎﻣـﺪ ﭼﻨـﻴﻦ رﺷـﺪ اﻧﻔﺠـﺎری ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺷﻬﺮﻧﺸﻴﻦ، ﺑﻪ ﭘﻴـﺪاﻳﺶ اﭘﻴـﺪﻣﻲ ﮔﺴـﺘﺮده ﻓﻘـﺮ ﺷﻬﺮی ﻣﻨﺠﺮﮔﺮدﻳﺪه اﺳﺖ. در ﺑﺴـﻴﺎری ﻣـﻮارد، ﻇﻬـﻮر ﭼﻨﻴﻦ ﭘﺪﻳﺪهای در ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻣﻬﺎﺟﺮت ﮔﺴﺘﺮده روﺳـﺘﺎﻳﻲ و ﻳﺎ ﺣﺘﻲ ﺷﻬﺮﻫﺎی ﻛﻮﭼﻚ و ﻣﺘﻮﺳﻂ ﺑﻪ ﻛﻼﻧﺸﻬﺮﻫﺎ ﺑﻮده اﺳــﺖ. ﺑﻨــﺎﺑﺮاﻳﻦ، در ﻧﺘﻴﺠــﻪ ﭼﻨــﻴﻦ رﺷــﺪ ﻧﺎﺑﻬﻨﮕــﺎﻣﻲ، ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺷﻬﺮی ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﻓﻘﺪان ﻣﻨﺎﺑﻊ و زﻣﺎن ﻻزم ﺑﺮای ﭘﺎﺳــﺨﮕﻮﻳﻲ ﺑــﻪ ﻧﻴﺎزﻫــﺎی ﻓﺰاﻳﻨــﺪه ﺷــﻬﺮوﻧﺪان، دﭼــﺎر ﻣﻌﻀﻠﻲ ﮔﺮدﻳﺪه ﻛﻪ رﻫﺎﻳﻲ از آن را ﺗﻨﻬـﺎ در ﭼـﺎرﭼﻮب راهﺣﻞﻫﺎی ﻧﻮﻳﻦ ﻣﻲﺗﻮان ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻛﺮد. ﻃـﺮح ﻣﻔـﺎﻫﻴﻢ ﻧﻮﻳﻨﻲ ﭼﻮن ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪﺳﺎزی، ﻣﺸﺎرﻛﺖ، ﺣﻜﻤﺮاﻧﻲ ﺧـﻮب ﺷﻬﺮی، ﺗﻮﺳﻌﻪ ﭘﺎﻳﺪار، رﻗﺎﺑﺘﻲ ﻧﻤـﻮدن ﺷـﻬﺮﻫﺎ، ﺑﺮﻧﺎﻣـﻪرﻳﺰی اﺳﺘﺮاﺗﮋﻳﻚ، ﺑﺮﻧﺎﻣـﻪرﻳـﺰی ﻣﺤﻠـﻪﻣﺤـﻮر و ﻏﻴـﺮه، ﻧﺸﺎن دﻫﻨﺪة ﻣﻮﺟﻲ ﻧﻮﻳﻦ در ﺗﻔﻜﺮ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪرﻳـﺰی ﺷـﻬﺮی اﺳﺖ. در اﻳﻦ ﻣﻴﺎن، ﻓﺮآﻳﻨـﺪ اﺳـﺘﺮاﺗﮋی ﺗﻮﺳـﻌﻪ ﺷـﻬﺮی مشارﻛﺖ در ﮔﺮوهﻫﺎ، اﻧﺠﻤﻦﻫﺎ، ﻧﻬﺎدﻫﺎ و ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫـﺎی اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ از ﺷـﺎﺧﺺ ﻫـﺎی ﻣﻬـﻢ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻓﺮض ﺷﺪه اﺳﺖ.
در واقع اصل مشارکت در برنامه ریزی توسعه همزمان با تکامل و اصلاح نگرش به مفهوم توسعه جایگاه بیشتری یافته است. به عبارت
دیگر، تأکید بر اصل مشارکت در برنامه ریزی از این جهت است که توسعه بیش از همه بر انگیزش و یادگیری نیازمند است و در بهبود و کفایت مستمر توانایی های درونی تجلی می یابد بر همین اساس برنامه ریزی توسعه به طور جدی به دموکراسی در اهداف و روشها وابسته خواهد بود. برنامه های ملی، مسئولیت مشترک سازمانها و نهادهایی است که بر همدیگر تأثیر می گذارند و از سوی دیگر هر چه مشارکت مردم عادی و گروههای ذینفع از قبیل نهادهای صنفی یا احزاب سیاسی در تهیه و اجرای برنامه ها افزایش یابد برنامه ریزی آنها معنادارتر است. بر این اساس نظام برنامه ریزی توسعه باید به گونه ای طراحی شود که حجم گسترده ای از مشارکت را در کلیه سطوح داشته باشد. مشارکت مورد نظر تنها به دوره طراحی برنامه مربوط نمی شود بلکه همه مراحل مطالعات، هدفگذاری، سیاستگذاری، ارزیابی، تأمین منابع، اجرا، نظارت و ارزشیابی را در بر می گیرد (مرکز تحقیقات ایران،1381: 29).
موسسه تحقیقاتی ملل متحد برای توسعه اجتماعی مشارکت را «کوششهای سازمان یافته برای افزایش کنترل بر منابع و نهادهای نظم دهنده در شرایط اجتماعی معین از سوی برخی از گروه ها وجنبش هایی که تا کنون ازحیطه اعمال چنین کنترلی محروم ومستثنی بوده اند» تعریف می کند (غفاری، 1380: 37). بر مبنای این تعریف توانمندسازی گروههای محروم و جدا افتاده برای ورود آنها به فرایند مشارکت در تصمیم سازی و نظارت بر امور مربوط به خود، از اهمیت بالایی برخوردار می باشد. مجید رهنما با رویکردی توسعه ای ورود مردم به عرصه تصمیم سازی وکنترل را مستلزم توجه به پیش فرضهای «مشارکت مردمی» شامل :غلبه بر موانع موجود در مسیر مشارکت مردم در توسعه، ترجیح راهبرد مشارکت بر سایر راهبردهای توسعه وامکان سازمان یابی مردم درجهت تامین مقاصد خویش می داند (رهنما، 1381: 121و122).
باتوجه به تغییر مفهوم توسعه و راهبردهای اساسی آن درنیم قرن گذشته اگر تغییری در محوریت توسعه لازم باشد، روشن است که باید دیدگاه صاحب نظران و اندیشمندان از دریچه محدود اقتصادی وتاکید صرف به سرمایه وکارایی به سمت تعیین این مساله سوق یابد که این تغییرات چگونه می تواند دراندیشه ها موثر افتند. جریان مشارکت که محور آن را احساس تعلق وگفتگوی آزاد وگسترده تشکیل می دهد، می تواند دراین راه نقش موثری ایفا کند. البته مفهوم مشارکت دراین حد خلاصه نمی شود و به تصمیم گیریهای دولت درسطوح ملی و بازارهای کار وسرمایه نیز گسترش می یابد. نکته حائز اهمیت دراین نوع برداشت ازمفهوم مشارکت وارتباط آن با توسعه این است که در توسعه همه جانبه، مشارکت تنها به رای دادن خلاصه نمی شود بلکه فراتر از آن، مشارکت باید شرایط گفتگوی آزاد و شرکت فعال در فعالیتهای اجتماعی را برای عموم مردم فراهم سازد، ازطرفی مشارکت نیازمند موقعیتی است که افراد بتوانند در تصمیم هایی که در سرنوشت آن ها موثر است تاثیرگذار باشد. مشارکت به طورعام موجب افزایش کارایی برنامه های توسعه می شود وکیفیت تصمیم گیریها را بالا می برد و دولتها راتشویق می کند تا با قدرت و توان بیشتری به سازماندهی ساختارهای نامتمرکز بپردازند. دیدگاه مشارکت فعالانه مردم، کوشش می کند تا فرایند برنامه ریزی واجرای موثر تغییرات قابل قبول را بهبود بخشد و از خطرات و تهدیدات احتمالی آنها بکاهد. اگرجریان مشارکت به نحومطلوبی مورد توجه قرار گیرد موجب سازگاری بیشتر برنامه ها وسیاستهای اتخاذ شده با شرایط اجتماعی می شود، بدین ترتیب بسترمناسبی برای ایجاد فضاهای فرهنگی و روانی برای اجرای سیاستهای مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بوجود می آید.
براساس آنچه گفته شد، این تحقیق به دنبال آن است که نقش مشارکتهای مردمی را در توسعه شهر اردبیل بررسی نموده تا از این طریق راههای استفاده بهتر از عنصر مشارکت شهروندان در ایجاد و توسعه شهری را مشخص و معرفی نماید. با توجه به مباحث فوق اهتمام اساسی این تحقیق پاسخ به این سوال است، که نقش مشارکتهای مردمی در توسعه منطقه چهار شهر اردیبل چگونه است؟
[چهارشنبه 1399-11-22] [ 01:46:00 ق.ظ ]
|