جامعة ارتباطات و اطلاع رسانی، سراب افسونگر دهه های آخر قرن بیستم، از این پس همچون عملی انجام شده است. تیموتی لیری در کتاب خود با عنوان فنون آشفتگی پیش بینی کرده بود که قرن بیست و یکم در سیطرۀ فرهنگی نوین در مقیاس جهانی خواهد بود که در آن موجودات قادرند با سرعت نور ارتباط برقرار کنند. امروزه این پیشگویی به چنان واقعیتی فراگیر تبدیل شده که دیگر به چشم نمی آید.
خبر همه جا به ما تحمیل می شود، اما در عین حال به نظر می رسد که تفکر آزاد بیش از هر زمان دیگر، دچار سرگشتگی شگفتی شده است. دستکاری هوشمندانة افکار توسط رسانه ها همچون
بی فرهنگی نسل جدید، یا آمریکایی شدن اذهان به یکی از صورت های دائمی و پیچیده در گفتمان واپسگرا تبدیل شده است .
این کتاب با مطالعة مجموعه ای با موضوع خبر که مدت زمانی بیش از سه سال را پوشش
می دهد، روزنامه ها یا برنامه های خبری تلویزیونی و رادیویی، گزیدۀ مطبوعات سنتی یا اینترنتی ، روزنامه های محلی و مطبوعات ملی با تحلیل داده های کیفی یا کمی( نظیر نظرات، بازخورد ها[2]، عقاید، انتخاب ها، باورها و …) که نظرسنجی ها و دیگر شاخص های سنجش را در اختیار وسایل ارتباط جمعی قرار می دهند، و با پرسش از کسانی که عقاید را شکل می دهند یا متزلزل می کنند یعنی روزنامه نگاران و متخصصین حوزۀ ارتباط، بررسی انتقادی تولید خبر و همچنین دریافت آن بوسیلة نمایندگان اجتماعی را پیشنهاد می کند. در این مورد کتاب به بررسی دقیق ساز و کار پیچیدۀ تولید عقیده می پردازد.
هدف این کتاب همچنین روشن کردن چند مشکل اساسی است که امروزه رسانه ها با آن مواجه هستند.
چرا رسانه ها با این که زمان چندانی از پیدایش و تأثیر شان بر تفکرات و قضاوت های ما
نمی گذرد، اگر نخواهیم بگوئیم در چهار چوب مراجعات روزمرۀ ما بیگانه هستند، در نظر ما نامفهوم و عجیب جلوه می کنند؟
چرا اطلاعاتی که آن ها انتشار می دهند ناقص به دست ما می رسد یا به طرزی چنان مبهم که واکنش چندانی در ما ایجاد نمی کند؟ اگر بخواهیم تنها به ذکر یک مثال بسنده کنیم، به رغم تکرار و تأکید کلام رسانه ای، اکثر ما نهایتاً در مقابل تهدیدها و خطراتی که فعالیت های بشر به سیارۀ ما تحمیل می کند، تا اندازه ای بی تفاوت می مانیم؛ تمام نگرانی هایی که ممکن است عواقب این فعالیت ها در پی داشته باشد از طریق تعهدی محکم یا راه حل های روشن، برای تغییر دادن مسائل جبران نشده است. آیا امکان دارد که خبر با وجود تنوع و حجم زیاد دربارۀ موضوعی مطرح شود و فاقد عمق، جنبة آموزشی و تأثیر باشد؟ آیا برای ایجاد هر چیزی دیگری مگر ترس و سکون بیش از حد جنجالی به نظر نمی رسد؟
چرا بعضی از اخبار و بعضی از اطلاعات بسیار افراطی و در نهایت غیر قابل باور به نظر
می رسند و حتی با وجود اغراقشان در حد سطحی ترین خبر ها گنگ و نامفهوم هستند؟ چرا این بی اعتمادی و بدگمانی عمومی در مقابل دنیای رسانه ای که در گذشته همانند آخرین سنگر آزادمنشانه در برابر فشار قدرت های مختلف بود، امروزه همانند آن ها و یا شبیه به آن ها، نمایان
می شود؟
آیا سانسور و کنترل دولت بر روی اخبار، از این فرض تبانی، رسوایی های دروغین یا این
سکوت های آزار دهنده، بهتر نبود؟ آیا بهتر نیست این ممنوعیت را که می توان آن را نادیده گرفت، به این خود سانسوری وحشتناک که به طور مداوم ماهیت و واقعیش را با آراستن اعمال خود با ظاهری مبرا از تحریک و گستاخی پنهان می کند، ترجیح داد؟
آیا ماهیت روزنامه نگاری حقیقتاً تغییر کرده و شیوه های کاریش یعنی جمع آوری حقایق در برخورد با شهروندان ( انتقال این حقایق با تبدیل آن ها به حقایقی منسجم و قابل فهم ) اصلاح کرده است؟ آیا تحقیق و بررسی همیشه جزئی از مجموعه اصول روزنامه نگاری هستند، به منزلة تنها ابزارهایی که حقیقتاًً قادرند دستکاری و تحریف همة سلطه گران را از بین ببرند؟
آیا زبان رسانه ای به نوعی زبان خاص و نامفهوم برای بسیاری تبدیل نشده است که تنها به جامعة طالبان اطلاعات اختصاص یافته است؟ مهم تر سبک و واژگان روزنامه نگاری است، آیا به طور کامل لوازم نوعی هماهنگی و دنباله روی نیستند که منجر به مخاطب قرار دادن گروهی اندک یعنی برقرار کنندگان ارتباط یا متخصصان این حرفه می شود؟
از سوی دیگر نارضایتی روزافزون عامة مردم از مطبوعاتی که فروش بالایی نیز دارند منجر به نوعی فقر فکری یعنی نوعی سیر قهقرایی کاملاً بی سابقه و متناقض با تمایلات و سلایق جدید ارتباطی که با حجم بالای داده های اینترنتی و قواعد متغیر اطلاعات و تبادلات بوجود
آمده،
نمی شود؟
موسسة ملی آمار و مطالعات اقتصادی ) INSEE [3] (برآورد می کند که فرانسوی ها ، یک سوم کمتر از سال 1970 هزینه هایشان را به مطبوعات ( روزنامه و مجله ) اختصاص می دهند. طبق نظر این موسسه، این عقب نشینی به ویژه از آغاز سال های 1990 گویاتر است و این بی علاقگی به شدت عموم مردم و جوانان را تحت تاثیر قرار می دهد. INSEE می نویسد: هر چه نسل جدیدتر باشد، به همان اندازه سهم مطبوعات در بودجه خانوار کمتر است. آن چه که به ما اجازه می دهد، آشکارا به نفع « ورود نسل جدید که نسبت به نسل های گذشته کمتر از مطبوعات استفاده می کنند » رأی دهیم. ( INSEE نخستین، عقب نشینی کتاب و مطبوعات در بودجة خانوار، اوت 2009 )
همان طور که متذکر شدیم نوعی انتقال به شکل بی علاقگی را مشاهده می کنیم که می توانست
بی شک قدرت سایر رسانه ها را افزایش دهد ، همانند ارتباطات جمعی، آگهی های بازرگانی، شایعات، منابع نامعلوم یا متعدد مثل بلاگ های شخصی یا فرم های شبکه. تمام این شیوه های رسانه ای جدید که به عنوان منابع اطلاعات شناخته می شوند، به اندازۀ رسانه های سنتی ضعیف هستند. بدون شک باید این عقیده را بپذیریم، جایی را که امروز رسانه اشغال می کند – در معنای وسیع کلمة رسانه – برخی از باورها را با قطع رابطه با اصول و قواعد رسانه ای شکل گرفته شده در اواسط قرن بیستم، تغییر داده و گزارشات اغلب متناقض را تحمیل کرده است:
1-رسانه ها بیش از پیش متعدد هستند ( افزایش مجلات تخصصی، مطبوعات رایگان، ظهور
رسانه های نو و غیره)
2-رسانه ها بیش از پیش متنوع شده اند (مطبوعات، شنیداری– دیداری عام و خاص، اینترنت ) و در درون این قطب اخیر رنگین کمان باشکوهی از نظام اطلاعات :
- افزایش آنلاین رسانه های کلاسیک ( صفحات وب، روزنامه ها، مجلات، اخبار شنیداری- دیداری، فرانسوی و بین المللی )
- منابع تخصصی اطلاعات که فقط به صورت آنلاین موجود هستند و کاملاً بر روی نقد رسانه های سنتی متمرکز شده اند. (MédiaPart, rue 89, ArrêtsurImage و یا انتشار آنلاین مخفی نسخة کاغذی : طرح B )
- منابع اطلاعات متناوب یا مستقل : بلاگ ها، روزنامه های وابسته یا منطقه ای ( در معنای مافیایی کلمه ) و وب ریپورتینگ
- ارتباطات دستکاری شده و مبدل ( تبلیغات سیاسی، مذهبی، اقتصادی، شبکه ای : تویتر، فیس بوک، مای اسپیس)
شایعات و اطلاعات نادرست که توسط شبکه های مختلف ارائه شده اند ( فُرُم ها،
لیست پست های الکترونیک و غیره )
3-رسانه های سنتی بیش از پیش نقد شده اند و زیر سوال رفته اند.
4-رسانه های سنتی کمتر خوانده شده، مراجعه شده، گوش داده شده و بکار رفته اند.
تنها منطق واضح ، در واقع تناقض آشکار این دو نکتة اخیر است که نیازمند تحقیقی دقیق است : بیشتر نقد شده و کمتر خوانده شده اند. این کتاب به دفعات به این مسئله خواهد پرداخت.
در صفحات قبل از ظهور باورهایی که در تناقض آشکار با چارچوب های دنیای رسانه ای عصر حاضر هستند، یاد کردیم. ازدیاد ابزارها و راه های ارتباط در واقع این عقیده را بدون ذکر آن به ما تحمیل کرده که ما در حال حاضر در ارتباط دائمی با اخبار و رویدادها هستیم. در حال حاضر دنیا بدون وقفه با ما در ارتباط است و ما را آگاه می کند و باور خطرناک تر این است که دنیا با تمام
تنوع هایش، با همة ظرایف و تفاسیر رویدادها با ما سخن می گوید.
این نظام به صورت آشکار و پنهان در جریان است. گسترش فناوری های جدید اطلاعات و ارتباطات، که بیشتر کلاسیک هستند، باعث متحول شدن ارتباط ما با وقایع و دنیایی که در آن زندگی می کنیم و در نتیجه ارتباط ما با دیگران شده است. این فراوانی شیوه های دستیابی به اطلاعات و استفاده از آن ها، گاهی باعث می شود به نوعی استقلال روز افزون عقایدمان و تفکری که از قید فشار و ستم قدرت های مختلف آزاد است، باور داشته باشیم. قدرت هایی که قصد دارند دیدگاه و باور هایشان را به ما تحمیل کنند.
اما آیا ما تا این حد تصمیم گیرنده هستیم، که محتویاتی را که دریافت و برای تلطیف احساساتمان استفاده می کنیم، تفکرات و عقایدمان را ارتقاء دهد؟ این قراردادهای جدید که این جا و آن جا برای رمزگشایی در نظر گرفته شده و مسلماً بیش از گذشته متنوع هستند، آیا با توجه به تنوعشان، فاقد ویژگی های مورد نظر ما یعنی مصون از تأثیر، دستکاری، کنترل، سانسور و تحریف، هستند؟
Timothy Leary, Techniques du chaos, Paris, L’Esprit Frappeur, 1996 – [1]
3- بویژه عقاید و بازخوردهایی که اکثر مقالات آنلاین در سایت های بزرگ رسانه ای را دنبال می کنند.
Institut national des Statistiques et des Etudes economiques- [3]
[سه شنبه 1399-11-21] [ 11:29:00 ب.ظ ]
|