میتوان گفت ساختار جملات زبان یا به صورت معلوم است و یا به صورت مجهول. در نخستین دستورهای سنتی كه برای زبان فارسی تدوین گشته به تمایز بین ساخت معلوم و مجهول اشاره شده است در دستور پنج استاد معلوم و مجهول به این صورت تعریف شده است: فعل معلوم آن است كه به فاعل نسبت داده میشود مانند: «احمد نشست» و فعل مجهول به مفعول نسبت داده می شود مانند: «سهراب كشته شد» .قریب و ناتل خانلری(1364) نیز معلوم و مجهول را چنین تعریف كردهاند :فعل مجهول به آن گونه از فعلها اطلاق می شود كه چون در جملهای به كار روند، نهاد جمله پدیدآورنده اثر فعل نیست بلكه پذیرنده آن است. او در جای دیگری میافزاید كه در فعلهای مركب به منظور ساختن مجهول، كردن یا معادل آن را حذف می كنند و به جای آن شدن می آورند.
در مورد چرایی رجحان ساخت مجهول به ساخت معلوم در برخی از موقعیت ها می توان موارد زیر را برشمرد: هنگامی که فاعل جمله ناشناخته باشد و یا ذکر آن اهمیتی نداشته باشد، یا اهمیت مفعول و یا فعل جمله بیشتر از فاعل آن باشد، و یا وقتی بخواهیم به عللی از ذکر مستقیم نام فاعل اجتناب کنیم استفاده از لحن مجهول نسبت به لحن معلوم برتری دارد.
ساخت مجهول در مطالعات سنتی و زبانشناختی فارسی همواره یك موضوع بحث برانگیز بوده است. برخی از زبانشناسان و دستورنویسان این ساخت را در زبان فارسی منكر شده و آن را به عنوان فعل ناقص(خیام پور 1352)، ساختهای ناگذر (موین 1974)، و افعال مركب (واحدی لنگرودی1377) تلقی كردهاند.
از طرف دیگر، بسیاری این ساخت را بدیهی دانسته و حتی انواعی نیز برای آن برشمردهاند.(باطنی 1384 ؛ لمبتون[4] 1984 ؛ دبیرمقدم 1364، طیب 2001 ، پاكروان 1381)
در میان كسانی كه ساخت مجهول را رد کردهاند. تفسیرهای متفاوتی وجود دارد. خیام پور (1352) از این جهت مجهول را انكار كرده است كه در زبان فارسی فعل صیغة خاصی برای بیان آن ندارد. او مینویسد: «اصطلاح فعل مجهول و نایب فاعل در جملهای مانند «علی كشته شد» كه در بعضی از كتابهای دستور مورد بحث می باشد، از فعل ناقص« شد» است و لفظ «كشته» متمم آن است و ظاهراً آن را به تقلید از زبان عربی گرفتهاند.»
موین (1974) نیز ادعا نموده است كه مجهول در زبان فارسی نوین وجود ندارد و تمام مواردی كه مجهول نامیده میشوند در واقع ساخت ناگذر هستند. او بر اساس تحول تاریخی زبان فارسی و این كه حروف اضافهای كه قبل از كنندة عمل در جملاتی كه مجهول نامیده می شوند، قرار می گیرد مفهوم وسیله را القا می كنند، به این نتیجه می رسد كه چنین ساختی در فارسی وجود ندارد.
سومین زبانشناسی كه این ساخت را در زبان فارسی مورد پرسش قرار داده است واحدی لنگرودی(1377) است. او ادعا نموده است كه فعل «شدن» یك فعل اصلی سبك است و چون فعل سبك دارای محتوای معنایی ناقص است، لذا باید یك عنصر غیرصرفی دیگر كه میتواند اسم مفعول و یا اسم و صفت باشد تركیب شده و یك مسند مركب بسازد. در واقع، واحدی لنگرودی بر این باور است كه ساخت مجهول با
فعل شدن یك نوع فعل مركب است و جملههای مجهول را از نوع جملههای اسمیه تلقی می نماید.
دستورنویسان و زبان شناسانی كه قائل به وجود ساخت مجهول هستند نیز دارای تحلیلها و دیدگاههای متفاوتی در خصوص چند و چون این فرایند نحوی می باشند. برخی از آنها ساخت مجهول را تقریباً به ساختهای تشكیل شده از اسم مفعول و فعل كمكی«شدن» محدود نمودهاند. (دبیر مقدم 1364؛ مشكوة الدینی1384) در این نوع جملهها گروه اسمی اثرپذیر در جایگاه نهاد ظاهر میگردد و گروه اسمی اثرگذار یا به طور كامل حذف می شود و یا به صورت یك گروه حرف اضافهای حاشیهای در میآید.
الف) شكارچی آهو را كشت.
ب) آهو كشته شد.
ج ( آهو به دست شكارچی كشته شد.
چند تن از زبانشناسان علاوه بر ساخت مذكور ساختهای دیگری را نیز مجهول تلقی نمودهاند. یكی از این ساختها جملههایی است كه در آنها فاعل حضور ندارد و شناسه فعل به صورت سوم شخص جمع میآید. مانند نمونههای زیر:
– ماشین را دزدیدند.
– خانه را خراب كردند.
نوع سوم ساخت مجهول را میتوان در برخی از زبانها از جمله بعضی زبانهای محلی ایران مشاهده کرد. در این زبانها، میتوان نمونههایی از استفاده از وندهای تصریفی برای ساخت مجهول را دید. مثل كردی، زازا، تالشی، خوانساری، خوری و… و همچنین بختیاری. فعل مجهول در این گروه ساختار تصریفی دارد؛ یعنی از پیوستن پسوند مجهولساز به مادة فعل (اغلب مادة مضارع) ساخته میشود. چنین شیوهای، ادامة ساخت اصلی فعل مجهول در زبانهای ایرانی باستان و فارسی میانه است كه با تغییرات آوایی اندكی در این گویشها باقی مانده است.
در زبان مازندرانی جملاتی همچون جملات زیر را میتوان زیرمقوله مجهول محسوب کرد:
غذا خورده شد. غذا بَخِرد بَیِّه. //qəza: bæxərd bæi-jə
لباس ها شسته شدند. لباسشون بَشِست بَینه. /leba:seʃu:n bæshəst bæinə/
او را به زندان انداختند. وِرِه دَکِردِنِه زِندون. /vərə dækerdenə zendu:n/
ونه معجزه ره ونه بَدیین. معجزه او را باید دید(ن). medʒeze re vənə bædien/ /vənə
1-3 پرسشهای پژوهش
نوشته حاضر با هدف پاسخگویی به چند پرسش شکل گرفته است.
- ساختارهای مجهول در زبان مازندرانی چگونه ساخته می شوند؟
2.آیا در زبان مازندرانی استفاده از ساختار مجهول غیرشخصی نسبت به ساختار مجهول اصلی فراوانی بیشتری دارد؟
- مجهول در زبان مازندرانی تا چه اندازه از همگانیهای ساخت مجهول تبعیت میکند؟
- آیا حذف عبارت کنادی[5] در ساختارهای مجهول زبان مازندرانی عمومیت دارد؟
1-4 فرضیههای پژوهش
طرح سوال(1-3) امکان شکلگیری فرضیههای پژوهش را به شرح زیر فراهم میآورد :
- جملات مجهول در زبان مازندرانی از ساختارهای مجهول اصلی و مجهول غیرشخصی پیروی میکنند.
- در زبان مازندرانی استفاده از مجهول غیرشخصی از مجهول اصلی فراوانی بیشتری دارد.
- مجهول در زبان مازندرانی به طور کامل با همگانیهای مجهول تطابق دارد.
- عبارت کنادی در ساختهای مجهول زبان مازندرانی عموما حذف میشوند.
1-5 اهداف پژوهش
هدف کلی:
بررسی ساختارهای مجهول در زبان مازندرانی
اهداف جزئی:
- تلاشی هر چند ناچیز در جهت شناساندن ساختهای زبان مازندرانی با هدف تلاش برای حفظ این زبان در خطر مرگ
- بررسی وضعیت عبارتهای کنادی در ساختهای مجهول زبان مازندرانی
- بررسی میزان تطابق ساختهای مجهول زبان مازندرانی با همگانیهای مجهول
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
[سه شنبه 1399-11-21] [ 07:59:00 ب.ظ ]
|