هرگاه دچار مشکل شدیم باید بدانیم حتماً اندازهها را رعایت نکردهایم و از حیطه و محدوده خود تجاوز کردهایم و بقول معروف پا را از گلیم خودمان درازتر کردهایم. آنوقت اگر مسئله و مشکلی پیش بیاید، جز خود نباید کس دیگری را ملامت کنیم.«انما بغیکم علی انفسکم »(قرآن کریم، سوره یونس)
امروزه با توجه به اینکه سازمانها کلیه ابعاد زندگی انسانها را در برگرفتهاند و انسانها بهناچار، غرق در رابطه با سازمانهای گوناگون قرارگرفتهاند باید این نکته موردتوجه قرار گیرد که هدف از ایجاد سازمانها باید کمک به انسان، برای رسیدن به اهدافش باشد و نه اینکه سازمان انسان را به ابزاری برای رسیدن به اهداف خود بدل نماید امروزه بسیار شاهد آن هستیم که انسانها چنان غرق در سازمانها و اهداف آنها شدهاند که گویی خادمان آنها میباشند. این امر نهتنها میتواند نتایج مثبتی به همراه داشته باشد اما همچنان، نتایج منفی آن غیرقابلانکار و اجتنابناپذیر است.(اسنیر و زهر[5] 2008،127-109)
در پژوهشی اخیر که توسط مورگان در دیوان عالی آمریکا انجام گرفت نتایج حاکی از آن بود که افراط در کار باعث اعتیاد به کار میگردد که این امر مانند تمام اعتیادها عواقب منفی بسیاری برای کارکنان سازمانها به دنبال خواهد داشت که سازمانها با تشویقهای مادی و معنوی خود باعث افزایش اعتیاد به کارشده و به آن دامن میزنند تا بدینوسیله به اهداف خود نائل گردند که مورگان این سازمانها را سازمانهای معتاد کننده مینامد و بهعبارتدیگر یعنی آنها سازمانهایی هستند که افراد را به کارهایی که باعث افزایش بهرهوری آن سازمانها خواهند شد، تشویق مینمایند.(مورگان[6] 2006)
یکی از دلایلی که سازمانها از پرداختن به مسئله اعتیاد به کار اجتناب مینمایند این است که وجود بسیار این افراد معتاد به کار در سازمانها به نفع سازمان بوده و اقدام به حذف یا کاهش این افراد پدیده مطلوبی برای سازمان به همراه نخواهد داشت. با وجود این، سازمانها باید توجه کرده و طوری عمل نمایند که نهتنها اعتیاد به كار در افراد حذف نشده بلکه با نگهداشتن و حفظ اعتیاد به كار افراد در سطح مناسب میتوان باعث افزایش بهرهوری و عملكرد افراد گردید زیرا اعتیاد به كار مفرط، موجب به خطر افتادن سلامت جسمى و روانى
افراد میشود. پس در اختیار داشتن افرادى با سلامت جسمى و روانى مناسب، یكى از عوامل اصلى افزایش عملكرد شغلى میباشد اما پیشنهاد میگردد سازمانها با شناسایى افراد معتاد به كار مفرط و از طریق راهبرد قطع موقت ارتباط فرد با سازمان، مرخصیهای اجبارى به افراد داده تا از این طریق، اعتیاد به كار مفرط آنها را تعدیل و به افزایش بهرهوری و عملكرد آنان كمك نمایند. راهبرد مذكور از طریق كاهش اضافهکاریهای افراد فوق نیز میسر است. همچنین میتوان در برخى مواقع و مقاطع زمانى، بهطور عمد از حجم كارى افراد مذكور كاست تا در آنها دغدغه و مشغله ذهنى مربوط به كار كاهش یابد. این اقدام موجب میشود افراد معتاد به كار، در خارج از سازمان كمتر به شغل فكر كنند. (عنایتی و همکاران 1391)
لذا سازمانها در این مورد باید به تمام جوانب توجه نمایند یعنی نهتنها نباید اعتیاد به کار در افراد بهطورکلی حذف شود بلکه باید در حد مناسبی نگهداشته شده تا بهرهوری و عملکرد افراد و سازمانها افزایش یافته و هر دو از آن منتفع گردند. همچنان که در سایت رسمی ناسا اینگونه بیا شده است «کار شما مهم است اما زندگی شما مهمتر از آن است بنابراین سازمانها باید راهحلهایی را بهمنظور اینکه شما هر دو را باهم داشته باشید ارائه نمایند». (سایت رسمی ناسا)
همانطور که میدانید یکی دیگر از ابعاد بهبود عملکرد و یکی از عناصر مهم تعالی فرهنگسازمانی توجه به کیفیت زندگی کاری افراد هست که باعث همسویی افراد و سازمانها میگردد که این مسئله در رابطهای تنگاتنگ با اعتیاد به کار قرار دارد.(ریچاردسون، واندنبرگ، ویلکرسون[7] 2000)
واژهی کیفیت زندگی کاری برای نخستین بار در سال 1972 در یک اجلاس بینالمللی در رابطه با مسائل کاری در اردن به کار گرفته شد و این مفهوم بعدازاینکه کارکنان جنرال موتور شروع به یک برنامه کاری، جهت بازسازی و ریفرم کار انجام دادند موردتوجه بیشتری قرار گرفت. (لاو و می[8] 1998).
در رابطه بامعنای کیفیت زندگی کاری توافق نظر کمی وجود دارد. حداقل سه معنای عمده را برای آن میتوان استنباط نمود.
در وهله اول، به مجموعهای از نتایجی که برای کارکنان سازمانها دارد اشاره مینماید مثل رضایتمندی شغلی، فرصتهای رشد روانشناختی، امنیت شغلی، روابط مناسب بین کارفرما و کارکنان و میزان پایین بودن حوادث شغلی.
در وهلهی دوم به مجموعهای از عملکردهای سازمانی که فرد را به عملکرد خوب تشویق مینماید اشاره میکند مثل مدیریت مشارکتی، غنیسازی شغلی و سیستم پرداخت مناسب، تضمین شغلی و شرایط کاری مطمئن.
و در مرحله سوم به یک نوع برنامه تغییر سازمانی اشاره مینماید که از این سه معنای کیفیت زندگی کاری مفهوم اول رواج و کاربرد بیشتری دارد.(میرسپاسی 1386، 145)
باوجود تفاوتها در برداشتها و معانی، پژوهشها نشان میدهد که برخی از شاخصها در اغلب جوامع مشترک میباشند مانند حقوق و مزایا، خدمات رفاهی، بیمه بازنشستگی و … که دانشمندان بسیاری آنها را بهعنوان مؤلفههای کیفیت زندگی کاری معرفی نمودهاند.(سلیمانی، 1384،16)
با توجه به تحقیقات انجامگرفته قبلی که همگی QWL[9] را در یک زمینه بررسی نمودهاند حال آنکه این پژوهش در دو بعد مجزا انجام خواهد گرفت و این پژوهش بامطالعه موردی روی کارکنان سکوهای نفتی سروش و نوروز واقع در منطقه بهرگان انجام خواهد شد که نهتنها به لحاظ منطقه جغرافیایی، آبوهوایی و نوع کار اقماری با کارکنان سایر سازمانها بهشدت متفاوت میباشد بلکه نوع کارهای عملیاتی و نوع زندگی کاری و شخصی این افراد متفاوت بوده و بیشتر از سایر کارکنان سازمانهای دولتی در معرض شدید اعتیاد به کار (به خاطر 15 روز کاری مداوم و آمادهباش 24 ساعته و دوری 15 روزه از خانواده طی یک ماه) و همچنین آلودگیهای شغلی به لحاظ فیزیکی و روانی با تمام تدابیر اندیشیده شده برای این عزیزان، قرارگرفتهاند لذا این پژوهش امید دارد به راهحلی دست یابد تا بتواند در حد امکان تعادلی بین زندگی کاری و شخصی این انسانهای عرصه تلاش پیدا نموده و تا حد امکان به کاهش آلودگیهای شغلی این عزیزان که درنهایت به افزایش بهداشت شغلی آنان میانجامد، برسد.
[1] oates
[2] snir
[3]Spence &robbins
2cacsio
[5] Snir & zohar
[6] morgan
[7] Richardson , Vandenberg & Wilkerson
[8] Lau & May
[9] Quality Of Work Life