خلق ارزش در زنجیره تأمین با استفاده از مدل Fast |
امروزه شركتها دریافتهاند كه بخش خرید آنها می تواند به طور فزاینده ای در افزایش کارایی و اثربخشی آنها مؤثر باشد و به همین دلیل شیوه های خریدشان را تغییر داده و سعی كرده اند تا برای كالاهای خود شیوه خرید مناسب را بیابند، به طوری كه بخش خرید بتواند به عنوان جزئی از شركت، اهداف استراتژیك خرید شركت را برآورده سازد.
تاکنون تعاریف گوناگونی از زنجیرهی تأمین و بهره وری آن ارائه شده است. زنجیره تأمین شامل سازمان ها و فرآیند هایی می شود که کالاها، اطلاعات و خدمات ایجاد شده را ایجاد کرده و به مصرف کنندگان تحویل می دهند. خرید، جریان وجوه، باربری مواد، برنامه ریزی و کنترل تولید، کنترل موجودی و لجستیکی و توزیع و تحویل نیز درون این زنجیره جای خواهند گرفت. به عبارت دیگر، مدیریت زنجیرهی تأمین، مدیریت تمام فعالیت های مورد نیاز برای ارائه یک محصول به مشتری نهایی (زنجیرهی تأمین) است.
در زنجیرهی تأمین، مدیریت اطلاعات در بخش های گوناگونی تأثیر گذار خواهد بود که برخی از آن ها عبارتند از (زنجیرانی،1382):
- مدیریت لجستیک
- تبادل و پردازش داده ها میان شرکا
- جمع آوری و پردازش اطلاعات برای تحلیل فرآیند منبع یابی و ارزیابی، انتخاب و توسعه تأمین کنندگان
- جمع آوری و پردازش اطلاعات عرضه و تقاضا و … برای پیش بینی روند بازار و شرایط آینده عرضه و تقاضا
- ایجاد و بهبود روابط بین شرکا (ابراهیمی و همکاران، 1388)
با توجه به شرایط کنونی که بین تولید کنندگان رقابت سنگینی وجود دارد، عدم هماهنگی بین فعالیت های شرکای تجاری به عنوان یکی دیگر از مسائلی که اداره ی زنجیرهی تأمین را با مشکل مواجه می سازد، شناخته می شود. این نوع مشکلات هنگامی اتفاق می افتد که یک بخش سازمان با دیگر بخش ها ارتباط خوبی نداشته باشد و یا اینکه اولویت بندی در اجرای زنجیره تأمین جهت بهبود آن انجام نشده باشد.
بنابراین عدم استفاده مناسب و عدم تلفیق تکنیک ها در زنجیره تأمین شرکت ها موجب می گردد در زنجیره تأمین، بهره وری و کاربرد ارزشمندی مشاهده نگردد و نتوان مدیریت جامعی بر روی زنجیره تأمین داشت، تاکنون مدل های متفاوتی جهت حل مسئله مدیریت زنجیره تأمین و خلق ارزش ارائه شده است که در زیر یک دسته بندی جامع از این مدل ها بیان شده است:
- روش های مبتنی بر برنامه ریزی ریاضی (زنجیرانی،1382)
- روشهای تحلیل تصمیم، نظیر تصمیم گیری چند معیاره (AHP- ANP-TOPSIS …) (لعیا الفت و هکاران، 1390)
- استفاده از مهندسی ارزش و تئوری فازی (بیات، 1388)
- تکنیک های بهینه سازی
اما با توجه به بکارگیری روش های فوق تاکنون بهره وری ارزشمندی در خصوص خلق ارزش در زنجیره تأمین مشاهده نشده است مهندسی ارزش با تکیه بر آنالیز ارزش شکل گرفته است و فرآیندی است که طی آن تیم طراحی که در زمینه آنالیز ارزش آموزش دیده است سعی در به کار گیری آن در محصول جدید دارد. فرآیند مهندسی ارزش از پنچ فاز تشكیل شده است. (ایر اس، 1383)
1 – فاز اولیه آماده سازی[2]
2- فاز اطلاعات[3]
3-فاز خلاقیت[4]
4-ارزشیابی فاز[5]
5-فاز اجرا[6]
که با به کارگیری هر یک از این مراحل، تکنیک FAST می تواند نسبت به سایر روش های به کار گرفته شده راه گشا شود. چرا که برخی تلاش ها و صرف منابع منجر به تأمین نیاز واقعی مشتریان نمی شود و این بدان معنی است که وقتی محصول یا خدمت در اختیار مشتری قرار می گیرد با نیاز های او منطبق نیست
با توجه به اینکه تولید کننده موفق کسی است که به نیاز مشتریان، با کیفیت و هزینه مناسب به عرضه تولید و یا ارائه خدمت بپردازد. مهندسی ارزش می تواند از طریق شناخت نیاز ها و خواسته های مشتریان این موفقیت را فراهم سازد. می توان گفت ارزش، کمترین هزینه برای این که عملکرد ها و یا خدمات لازم را در زمان و مکان مطلوب و با کیفیت و قابلیت اطمینان مناسب انجام داد می باشد. نسبت بها به هزینه به عنوان شاخص ارزش تعریف می شود (بیرقی، 1389).
بنابراین برای رسیدن به هدف ارزش آفرینی در زنجیرهی تأمین، سازمان ها و شرکت ها باید در زنجیرهی تأمین خود به تهیه مدل FAST (تكنیك) بپردازند، تحلیل و كاركرد نمودار FAST بهعنوان قلب مهندسی ارزش تعریف می گردد و انجام كامل آن نقش تعیین كننده ای در شناسایی كشتزارهای خلاقیت و تحلیل هزینه های ناشی از تغییرات بكارگیری ایده ای جدید خواهد داشت.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1399-11-21] [ 11:50:00 ب.ظ ]
|