پرخاشگری[1] یکی از مهمترین مشکلات نوجوانان است که به عنوان آمادگی برای ابراز خشم در نظر گرفته شده است (رابرتون[2]، دافون[3] و باک[4]، 2012). پرخاشگری به شیوه­های مختلف ابراز می­گردد گاهی به صورت خشم[5] فرو خورده می شود و گاهی به افراد و اشیاء بیرونی معطوف می­گردد (وبستر[6]، 2006). پرخاشگری انسانی شامل هرگونه رفتاری است که مستقیماً به قصد آسیب رساندن به فرد دیگری از یک فرد صادر می شود (رابرتون و دیگران،2012؛ اندرسون[7] و بشمن[8]، 2002) پرخاشگری ممکن است به اشکال گوناگونی بروز پیدا کند. شکل پرخاشگری کلامی و جسمانی آن معرف مؤلفه های ابزاری یا رفتاری، خشم معرف جنبه هیجانی و  خصومت معرف جنبه شناختی پرخاشگری است (رابرتون و دیگران،2012) پرخاشگری آشکار و حالت­های انفعالی آن با ویژگی­های خاص خود، موضوع هیجان را تشکیل می دهند(کیاروچی[9] و فورگاس[10]، 2001). در هر صورت پرخاشگری می­تواند مشکلاتی را برای نوجوانان، خانواده آنها و دیگران ایجاد کند.

 

در مورد عوامل تاثیر گذار بر پرخاشگری دبو[11] و کلو[12] (2007) معتقدند رفتار­های پرخاشگرانه كودكان و نوجوانان اغلب دو خاستگاه دارد: یكی مزاج كودك و دیگری موقعیت خانواده. اما در یک تقسیم بندی کلی می­توان عوامل زیر را بر شمرد: عوامل زیست شناختی: از عوامل زیست شناختی موثر بر پرخاشگری می­توان به نقش هورمون­ها، مزاج (خلق و خو) (دبو و کلو، 2007) و نقص در کارکرد برنامه ریزی لوب پیشانی (مهری نژاد، شریفی و فرج زاده، 1390) اشاره کرد. عوامل خانوادگی: مانند روابط خانوادگی (وستا، 2000) و شیوه فرزند پروری والدین، به نحوی که سبک فرزند­پروری دموکراتیک با پرخاشگری رابطه معکوس، سبک استبدادی با پرخاشگری رابطه مثبت داشته و بین سبک فرزند پرورس سهل گیرانه و پرخاشگری رابطه ای مشاهده نشده است (انزابی، شریفی و فرج زاده، 1390). مشکلات اجتماعی: از قبیل مشاهده خشونت در رسانه­ها (وستا، 2000)، طلاق و جدایی والدین (یعقوبی، سهرابی و مفیدی، 1390). عوامل فردی: مانند شناخت­ها و باور­های فرد (وستا، 2000) خودکارامدی (سیارپور و دیگران، 1390).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

پروژه دانشگاهی

 

عوامل و متغیر­های فردی مختلفی از جمله عزت نفس پایین (شفیعی و صفاری نیا،1390)، مشکلات میان فردی، احساس بهره­کشی، تکانشی بودن، نقص در مدیریت عواطف و آگاهی هیجانی (رابرتون، دافون و باک، 2012) هوش هیجانی (همان منبع) و خودشیفتگی[13] (وبستر،2006) به نحوی با پرخاشگری مرتبط هستند.  

تصویر توضیحی برای هوش هیجانی

مایر و همكاران (2002) هوش هیجانی[14] را به عنوان مجموعه­ای از توانایی­ها در نظر گرفته اند كه ادراك، بیان، جذب، فهم و تنظیم هیجان را میسر می سازد. به علاوه رشد فكری و عاطفی را بر می­انگیزد (مایر[15] و سالووی[16] ، 1997؛ مایر و همكاران، 2000). کافتسیوس[17]، (2004)  دریافتند که هوش هیجانی شامل چهار توانایی است: 1- توانایی ادراك هیجان. 2- ادراك هیجان به منظور استفاده در دیگر فرایند­های ذهنی 3- فهم هیجان.  4- توانایی مدیریت هیجان. با توجه به این که پرخاشگری نوعی هیجان محسوب می شود (گلمن، 1995) و یکی از مؤلفه های هوش هیجانی مدیریت هیجانات است (کیاروچی و فورگاس، 2001)، به نظر می رسد بتوان با آموزش هوش هیجانی به افراد، پرخاشگری را در آنها کنترل نمود. هوش هیجانی با سازگاری اجتماعی[18](چان[19]، 2005؛ سوبرگ[20]، 2008) و مهارت های اجتماعی و ارتباطی (گوری[21]، 2001) رابطه مثبت و با رفتارهای ناسازگارانه[22] مردان، رابطه منفی دارد (بریکت[23]، مایر[24] و وارنر[25]، 2004). هوش هیجانی همچنین با شناسایی محتوای هیجان­ها و توان همدلی با دیگران (مایر و سالووی، 1997) ، سازش اجتماعی و هیجانی و رضایت از زندگی، رابطه مثبت دارد (بشارت و دیگران، 2002) برخی پژوهش ها نشان داده­اند که آموزش هوش هیجانی باعث رشد معنادار رابطه سازگاری و مدیریت تعارض می شود (سالا[26]، 2004). تفاوت های جنسیتی در هوش هیجانی، توجه بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب كرده است . یافته ها نشان دهندة بالاتر بودن سطح هوش هیجانی در دختران نسب به پسران است (سیاروچی[27]، چان[28] و كاپوتی[29]، 2000؛ پتریدزو فورنهام، 2003؛ وان روی[30] و همکاران، 2005). در متون مشهور بیشتر به وجود تفاوت جنسیتی از نظر هوش هیجانی اشاره می شود و غالباً زنان و دختران را دارای هوش هیجانی بالاتر میدانند(ملایی، آسایش، تقوی کیش و قربانی، 1390). هوش هیجانی می­تواند بر کیفیت رابطه با دیگران هم موثر باشد (خدابخش و بشارت، 2011) این توانایی­ها (درک، فهم و مدیریت هیجانها) می­تواند بر روابط با دیگران نقش تسهیل کننده ایفا کند (اوستین[31] ،فارلی[32] ، بلاک[33] و مور[34] ، 2007؛ بارلو[35] و کالتر[36] و استلیانو[37] ، 2010؛ زیندر[38] و الینک شیمش[39]، 2010).

 

پژوهش­های اخیر نشان داده است که تنظیم هیجانها  در سلامت روانی نقش مهمی دارد و نقص در تنظیم هیجانها  با دامنه وسیعی از اختلالات روانی و رفتارهای مشکل­زا از قبیل مصرف مواد (کان و دمترویچ، 2010)، خود زنی عمدی (باخولت[40] و دیگران، 2009؛ میکولیزاک[41]، پتریدز[42] و هاری[43]، 2009)، افسردگی (گروس[44] و جان[45]،2003) و  اضطراب  (سیزلر[46] و دیگران، 2010) دارای رابطه است.  همچنین شواهدی وجود دارد که نقص در تنظیم هیجانها (که به هوش هیجانی بر می­گردد) با رفتارهای پرخاشگرانه مرتبط است (رابرتون و دیگران، 2012). این شواهد از مطالعاتی ناشی می شود که رابطه بین جنبه های مختلف کنترل و تنظیم خشم و پرخاشگری را نشان می­دهد (نورسترون[47] و پپه[48]، 2010). پژوهش­ها علاوه بر تنظیم ناسازگارانه هیجان ها مشکلات در کنترل خشم را نیز در رفتارهای پرخاشگرانه دخیل دانسته­اند (کان [49]و دیگران،2010؛ ایزارد[50] و دیگران، 2008؛).

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

ارنت (1994) معنقد است که نوجوانان نسبت به بزرگسالان از هیجان خواهی بالاتری برخوردارند. یافته های او بیانگر آن است که هیجان خواهی و برونگرای با پرخاشگری دارای رابطه است (ابوالقاسمی،1378). اللهیاری (1377) رابطه مولفه های شخصیت با پرخاشگری را نشان داده است. یافته های وی نشان دهنده رابطه مثبت بین ناپایداری هیجانی و پرخاشگری در نوجوانان است. همچنین پژوهش کاروسو، بارکرف ترمبلی و ویتارو (2006) نشان دهنده رابطه ویژگی های سایکوتیک،  تکانشگری، برونگرایی و ریسک پذیری با رفتارهای پرخاشگرانه است. آنها معتقدند این ویژگی های شخصیتی پیش بینی کننده رفتارهای پرخاشگرانه، ضد اجتماعی و تخریبی در افراد می باشد.

 

متغیر های متعددی با پرخاشگری مرتبط هستند اما با در نظر گرفتن مبانی نظری فوق، پژوهش حاضر به بررسی رابطه هوش هیجانی و و ویژگی های شخصیتی با پرخاشگری می پردازد..

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...