برنامهریزی راهبردی به ارزشها، موقعیت فعلی، محیط و عواملی که به آینده مطلوب سازمانی ارتباط دارد میپردازد. تصمیمگیری برای انتخاب راهبرد، شامل انتخاب هدفهای بلندمدت (اهداف راهبردی) و سپس راهبردهای اصلی سازمان است. هدفهای بلندمدت بیانگر نتایج مورد انتظار از اجرای راهبردهای مشخص است که سازمان میکوشد در تأمین مأموریت خود بدست آورد. در صحنه تدوین راهبردها هدفهای بلندمدت دارای اهمیت ویژهای هستند. این هدفها تعیین کننده مسیر شرکت میباشند [1].
سازمانهای آموزشی در صورتی وظیفه خود را به نحو احسن به انجام میرسانند که مسیر آینده جامعه را روشن نمایند و آیندهساز بودن از مشخصههای اصلی آنهاست. تبیین چشمانداز برای اینگونه سازمانها امری ضروری است] 2[.
بنا به نظر کارشناسان، امروزه آنچه سبب نیرومندی سازمانهای خصوصی خواهد شد تشخیص «عوامل حیاتی موفقیت»، یا «عوامل بحرانی موفقیت» اطلاعات و میزان استفاده بهینه از آنها است [3].
عوامل کلیدی موفقیت عبارتند از مشخصهها، شرایط یا متغیرهایی که اگر درست مدیریت شوند میتوانند اثر قابل ملاحظهای بر موفقیت موضع رقابتی سازمان داشته باشند [4].
تعیین عوامل حیاتی موفقیت، روشی است که مدیر به وسیله آن میتواند نیازهای خود را تعریف کند و اطلاعات مورد نیاز و ضروری خود را
دریافت کند [3].
مدیریت راهبردی فرآیندی است كه به وسیله آن مدیران چشمانداز و مأموریت و اهداف درازمدت یك سازمان را وضع میکنند. در این فرآیند اهداف درازمدت با توجه به مشكلات اولویتدار و مأموریت سازمان، به صورت كلی، غیر كمّی و جهتدار بیان میشود. سپس اهداف عملكردی خاص تنظیم شده و راهبردهایی را به منظور دستیابی این اهداف، در پرتو همه شرایط داخلی و خارجی مربوط تدوین میکنند. به عبارتی دیگر سازمانها بایستی ابزارهای لازم جهت دستیابی به اهداف خود را فراهم نمایند. لذا میتوان گفت محصول برنامهریزی راهبردی، برنامهای راهگشا و آیندهنگر و متحولساز است كه باید سازمان توسعه خود را در بستر شكار فرصت قرار داده و موجبات برتری و تعالی این سازمان را فراهم سازد.
از طرفی در محیط پویای کنونی، سازمانها بایستی رفتاری فعال و پویا از خود نشان داده و محیط پویای خود را با نگاهی جامع رصد و شناسایی نمایند. سازمانها باید عوامل دستیابی به اهداف خود را در این محیط شناسایی کنند. آنگاه میزان تأثیر این عوامل را مشخص کرده و تا حد امکان تأثیر عوامل منفی را کاهش داده و عوامل مثبت را تقویت نمایند. لذا شناسایی عوامل موثر در موفقیت و میزان تأثیر آنها در دستیابی به اهداف راهبردی، برای مدیریت ارشد میتواند بسیار مفید واقع شود. نگاشت ادراك فازی، این عوامل را به صورت كلی نشان داده و روابط علی بین آنها را نشان میدهد.
دست یابی به اهداف راهبردی از موارد مهم فرایند برنامه ریزی در سازمان به حساب میآید[5].
شناسایی عوامل موثر و حیاتی در دستیابی به اهداف، میتواند سازمان را در امر تصمیمگیری و انتخاب گزینههای مطلوب راهبردی کمک کند. از طرفی نگاه كلی به عوامل حیاتی تأثیرگذار و دیدن روابط علی بین آنها در یك نگاه، برای مدیریت ارشد بسیار مفید است. عوامل حیاتی موفقیت[1] تعداد محدود و معینی از حوزههای فعالیت هستند که باید نتایج رضایتبخش را که برای تحقق اهداف سازمانی ضروری هستند، حاصل نماید تا مدیریت بتواند به هدفهای خود برسد. در حقیقت این عوامل دقیقاً خاطرنشان میسازند چه فاکتورهایی برای یک مدیر حیاتی و کلیدی هستند تا وی بتواند به موفقیت دست یابد. نگاشت ادراك فازی یک نگاه کلی به عوامل موثر دستیابی به اهداف سازمان است. مدیریت عالی با نگاه به این نقشه میتواند عوامل و مسیرهای مهم را شناسایی و سناریوهای گوناگون را پیشبینی کند. ضمناً با تغییر وزن عوامل میتوان سناریوهای مختلفی را پیشبینی و طراحی نمود. فقدان این نگاشت ممكن است مدیریت ارشد را در مورد عاملی بیتوجه سازد و لذا تحلیل او ناقص و اشتباه باشد. حذف و در نظر گرفتن عامل حیاتی و میزان اثر آن میتواند به سازمان ضرر جبران ناپذیری وارد كند.
در این پژوهش سعی بر آن است که عوامل موثر و حیاتی دستیابی به اهداف استراتژیک سازمان شناسایی گشته و از طریق نگاشت اداری فازی میزان اهمیت آنها را ارزیابی نمود.
[1] Critical Success Factors(CSFs)
[چهارشنبه 1399-11-22] [ 02:07:00 ق.ظ ]
|