درجهان امروز، آموزش و پرورش کلید رشد و توسعهی کشورهاست. و این در صورتی محقق خواهد بود که به رشد و توسعهی همه جانبه و از جمله به زیر ساختهای آن توجه شود. اولین ساختار رسمی نظام آموزش و پرورش در کشور ما دوره یا مقطع آموزش ابتدایی میباشد. این سطح از آموزش، با توجه به رشد و تربیت و تکوین شخصیت انسانها در دوره کودکی- 6تا10سالگی- دوره مهمی است( عصاره، 1386).
اهمیت این مقطع آموزشی به عنوان یک خرده سیستم، شناخت موقعیت کنونی، تعیین اهداف و ارزیابی عملکرد آن جهت سنجش موفقیت برنامهها و هم چنین برنامهریزی جهت افزایش اثر بخشی در آینده و کیفیت آموزشی، بر کمتر کسی پوشیده است. لذا در چند سال اخیر، کیفیت آموزشی به طور جدی در اکثر کشورهای در حال توسعه و بسیاری از کشورهای توسعه یافته مورد سؤال واقع شده است. این مسئله فقط دغدغه والدین، معلمان و کارفرمایان نبوده، بلکه سیاست گزاران و برنامه ریزان نیز نگران این مسئله هستند. این عبارت به خوبی نمایان گر مسئله و اهمیت گسترش مطالعات در خصوص کارایی نظامهای آموزشی است و مشخص میسازد که این موضوع به صورت یک مسئله مهم جهانی مطرح است.
نظام آموزش و پرورش به زعم گلابی(1368)، در جوامع امروز به مثابه عامل اصلی و مؤثر در تحولات اقتصادی- اجتماعی وظیفه اساسی خود را بر آموزش و پرورش همه جانبه فرد و شکوفایی و رشد استعدادهای کلیه افراد جامعه و تربیت نیروی کار ماهر و متخصص و انتقال ارزشهای فرهنگی و علمی و فنی متمرکز نموده است. از جمله اهداف کیفی نظام تعلیم و تربیت از نظر صاحب نظران (محسن پور، 1389)، افزایش کارایی در همه سطوح و انواع آموزشها میباشد. پس لازم است اطلاعات و دادهها در این خصوص فراهم گردد و با ارائه تصویری روشن و واضح از وضع موجود نظام آموزشی، با استفاده از شاخصها و معیارهای مربوط به تهیه یک برنامه توسعه، و گذراندن وضع موجود و رسیدن به وضع مطلوب اقدام کرد. با توجه به این که نظام آموزش و پرورش خیل کثیری از جمعیت کل کشور را زیر پوشش قرار
میدهد، بدون برنامه ریزی نمیتواند از کارایی درونی و بیرونی برخوردار شود و در جهت بهبود بخشیدن به فعالیتهایش گام بردارد. از این رو به کارگیری شیوههای برنامهریزی (مشاوران یونسکو،1379) امری اجتناب ناپذیر است. در این اثنا ارزیابی کارایی درونی، یکی از شیوههای برنامهریزی است، که از طریق گردآوری دادههای نرم و سخت در باره اثربخشی آن چه برنامه ریزی کردهاند، قضاوت میکند. آن چه باید تغییرکند و آن چه باید ادامه یابد، را مشخص میکند( کافمن[2] وهمکاران، 1387).
مشاوران یونسکو(1379)، کارایی را اصطلاحی دانستهاند که برای توصیف دادهها و ستادهها به کار میرود و اساسا” با توجه به بازده حاصل از یک نظام در مقایسه با درون داد آن محاسبه میشود. در تحلیلهای نظام آموزشی علاوه بر جنبه كمّی باید جنبههای كیفی از جمله نحوه یادگیری و موفقیت دانش آموزان در درون نظام باید مد نظر قرار گیرد كه تلفیق این دو« كارآیی درونی نظام» نامیده میشود. از آن جا که نظام آموزشی اهداف کوتاه مدت و بلند مدت دارد، کارایی نظام آموزشی از نظر درونی و برونی مطرح میشود. کارایی درونی نظام آموزشی طی سال و در پایان مقطع آموزشی و با توجه به اهداف تعیین شده مشخص میشود و منظور از کارایی درونی این است که دریابیم با توجه به امکانات، منابع و مدت زمانی که برای تحصیل دانش آموزان در هر پایه تحصیلی در نظر گرفته شده است، نحوهی عبور دانش آموزان به چه صورت است، و از لحاظ اقتصادی چه تاثیری بر بازده نظام آموزشی دارد. برای سنجش کارایی نظام آموزشی از شاخصهای گوناگون استفاده میشود. صراف اسماعیلی(1371)، شاخص را میزانی میداند که اگر در تصمیم گیری، برنامه ریزی، اجرا، نظارت و ارزشیابی مورد توجه قرار نگیرد باعث از هم پاشیدگی برنامه ریزی میگردد.
با وجود پیشرفتهایی که نظامهای آموزشی در دهههای پایانی قرن بیستم در توسعه فعالیتهایشان و تحت پوشش بردن لازم التعلیمها و واجدین شرایط استفاده از خدمات آموزشی داشتهاند، شاخصها یا نشانگرهایی که حاکی از عملکرد فعالیتهای آموزشی میباشند، در حوزههای برابری فرصتهای دستیابی به آموزش، وضعیت سواد، کیفیت آموزش، آموزشهای مادام العمرو… وضعیت نگران کنندهای را به ویژه در کشورهای در حال توسعه نشان میدهند. آسیب شناسی نظامهای آموزشی( موسوی، 1383) به منظور بررسی عوامل به وجود آورندهی این وضعیت حاکی از آن است که مهمترین عامل، حاشیهای شدن فعالیتهای آموزشی در مقایسه با فعالیتهای اقتصادی و صنعتی است. هم چنین ایجاد تغییرات قابل توجه در نشانگرهای آموزشی(حتی در کشورهای توسعه یافته) نیز مستلزم تغییر برخی زیر ساختهای عملکردی نظامهای آموزشی و فعالیتهای مربوط به آن میباشد.
بدین ترتیب عمده کردن مسائل آموزش و پرورش و ضرورت بسیج امکانات عمومی یک کشور برای حل معضلات آموزشی و ارتقاء کارکردهای آن، تفکرایجاد هستههای آموزش برای همه را به وجود آورد و تمامی کشورهای عضو یونسکو متعهد شدند تا در زمینه توجه به گروههای هدف، فعالیتهای آموزشی و ارتقاء کیفیت فعالیتها همکاری نمایند. براین اساس کنفرانس آموزش برای همه در سال 1369 (1990میلادی) در جامتین تایلند به همت پنج سازمان بین المللی یونسکو[3]، یونیسف[4]، صندوق جمعیت سازمان ملل[5]، بانک جهانی[6] و برنامه عمران ملل متحد[7] با هدف گسترش سواد در جهان، افزایش فرصتهای یادگیری برای همگان و بهبود کیفیت یادگیری برگزار شد و شاخصهایی نیز برای آن تعیین گردید. سپس در اردیبهشت 1379 مصادف با2000 میلادی در داکارسنگال، سران و وزیران آموزش و پرورش کشورها، جملگی متعهد شدند که با بسیج تمامی توان خود، در راه دست یابی به اهداف این اعلامیه بکوشند و تا سال 1394(2015میلادی) تمامی مفاد آن را در کشورهای خود جامهی عمل بپوشانند (سند ملی آموزش برای همه،83).
[چهارشنبه 1399-11-22] [ 04:05:00 ق.ظ ]
|