رابطه سبکهای تفکر با رضایت زناشویی و عزت نفس در کارشناسان صنعت خودرو سازی |
یکی از زمینه های مربوط به تفکر که شایان توجه بوده و لازم است تحقیقات زیادی در مورد آن صورت پذیرد، سبک های تفکر است، یعنی شیوه اندیشیدن و مدل فکر کردن، که به موجب وجود تفاوتهای فردی، از فردی به فرد دیگر متفاوت است. اصطلاح سبکهای تفکر توسط استرنبرگ (1997) به شیوه های متفاوتی که افراد برای پردازش اطلاعات به کار می برند، اطلاق شد. از نظر او، سبک تفکر در واقع روش رجحان یافته تفکر است، یک توانایی نیست بلکه چگونگی استفاده فرد از توانائیهایش است. توانایی یعنی از عهده کاری خوب برامدن، در حالی که سبک به معنی ترجیح فرد در چگونه انجام دادن کار است. بدین ترتیب، دو فرد با توانایی های یکسان ممکن است سبکهای متفاوتی داشته باشند، که این سبکهای متفاوت نه خوب هستند و نه بد، بلکه فقط متفاوتند. استرنبرگ با طرح نظریه خود گردانی ذهنی این ایده را مطرح کرد که که افراد در برخورد با مسائل و موقعیت های جدید، شیوه هایی را بر شیوه های دیگر ترجیح می دهند، یعنی به طور اگاهانه تفکر خود را سازماندهی می کنند (استرنبرگ، 1997).
پژوهشهای گوناگون نشان داده اند که سبکهای تفکر از متغیر های متعددی همچون فرهنگ، جنسیت، سن، رشته تحصیلی، سابقه کار، سبک تفکر والدین ، سبک تفکر معلمان و… تاثیر می پذیرند و با فرایندهای خلاقیت، حل مسئله، تصمیم گیری، پیشرفت تحصیلی و….مرتبط هستتد (امامی پور و سیف؛ 1382:ص 36؛ به نقل از رضوی و شیری 1384). بنابراین سبک های تفکر با متغیرهای درونی و بیرونی بسیاری در ارتباط می باشد که می توانند مورد بررسی قرار بگیرند. از جمله رضایت زناشویی و عزت نفس که منظر نظر این پژوهش می باشند.
دوران تحول و انتقال جوامع از سنت به صنعت باعث تغییر و دگرگونی های بسیاری شده و موجب گردیده که اعضای این جوامع در برزخ این انتقال دچار ناامنی های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گردند. شرایط و امکانات این جوامع چنان سریع تغییر می کند که کمتر
کسی به تصمیمات و اقدامات خود مطمئن باقی می ماند. در این میان زناشویی که برخی ان را نوعی بخت ازمایی و شانس می دانند نیز از نفوذ این ناامنی مستثنی نیست. امروزه خانواده که اصلی ترین و بنیادی ترین نهاد جامعه است نیز مانند خود جامعه در یک دوره استحاله قرار دارد و مورد حمله است، چراکه با تغییر جامعه، خانواده نیز تغییر خواهد کرد (بهاری، 1386)، به طوری که زوجین در جامعه امروزی برای برقراری و حفظ روابط صمیمی و دوستانه با مشکلات فراوانی روبه رو شده اند (برک، 1384) .
طبق گزارش های جامعه شناسان و روانشناسان، در سال های اخیر در اکثر کشورهای جهان، خانواده دچار تغییر شده است و میزان طلاق افزایش یافته است ( به پژوه، 1381) و گزارش های اخیر از افزایش میزان اختلافات، خشونت ها و حتی طلاق در کشور ما نیز حکایت می کنند (صالحی فدردی، 1383).
از آنجایی که وجود یک ازدواج توام با رضایت، محل تبادل و تلاقی،احساسات و عواطف مثبت در بین زوجین بوده و تشکیل خانواده بهنجار نقش مهمی در سلامت و بهزیستی کل جامعه دارد (بنائیان و همکاران، 1386)، بنا براین توجه به سازگاری و رضایتمندی زناشویی از اهمیت ویژه ای برخوردار می گردد و بررسی عوامل ایجاد کننده و راه انداز ناسازگاری از اهم کارها به شمار می رود.
آنچه مسلم است، این است که روابط خوب به اسانی به دست نمی اید، بلکه به دست آوردن ان مستلزم تلاش مداوم است. در ایجاد یک رابطه زناشویی خوب، میزان هماهنگی وتناسب افراد مهم نیست، بلکه چگونگی مقابله با ناسازگاری ها و نا هماهنگی ها مهم است (گلمن، 1985؛ به نقل از بهاری، 1388). نظریه شناختی – تجربی “خود” پیشنهاد می کند که افراد با سبکهای تفکر متفاوت، به طور متفاوتی به اشکال متفاوت حمایتی در زمانهای استرس و یا مشکل پاسخ می دهند (فنگ و لی 2010). همچنین افراد دارای سبک های تفکر متفاوت از راهبردهای مقابله ای متفاوتی استفاده می کنند (استرنبرگ، 1996) و سبک های تفکر با هیجانات (زانگ، 2008) و احساسات وچگونگی ابراز آنها و نیز تعهد (ونگ و همکاران،2007) در ارتباطند.
از آنجایی که تفکر جریانی است فعال نه منفعل و تفکر عمل کردن است نه صرفا مقوله ی حرف و سخن (فیشر، 1385) بنابر این سبک تفکرمی تواند شیوه و چگونگی عمل و رفتار را نیز تعیین کند. از طرفی می دانیم که تفکر امری اساسی در حل مسئله است (فیشر، 1385)، بنابراین سبک تفکر که شیوه تفکر است، برشیوه حل مسائل نیز تاثیرگذار است.
.به تبع آنچه بیان گشت، سبک تفکر با تاثیر بر عوامل مهم در رابطه زناشویی می تواند بر کیفیت رابطه زوج و رضایت زناشویی انان تاثیر بگذارد. در این راستا تحقیقات انجام شده حاکی از آن است که در کشورهای پیشرفته جهان حدود 90 درصد جدائی ها از نارسائی های روانی و هیجانی و خصوصا تفکرات و باورهای غیر منطقی زوجها به وجود می اید و حدود 60 درصد این افراد به دلیل وجود این تفکرات و باورهای غیر منطقی از هم جدا شده اند. طبق آمار گزارش شده، از میان تمام عوامل موثر در از هم گسیختگی بنیان خانواده، عوامل سوء تفاهم، تفکرات غیر منطقی و مطلق گرایی از همه بیشتر دیده شده است (کاظمی، 1364؛ به نقل از اسماعیلی، 1388).
به طور کلی بر اساس تحقیقات متعدد، نقش سبک تفکر در ایجاد تفاهم بین فردی قابل توجه است و می توان گفت که اگر محیط خانوادگی، تحصیلی و شغلی افراد با سبک های تفکرشان همسو یا مغایر باشد، می توانند در مراحل مختلف زندگی مشترک حضور قوی تر یا ضعیف تری داشته باشند. وقتی نیمرخ سبک های تفکر افراد تناسب خوبی با محیط داشته باشد پیشرفت خواهند کرد ولی وقتی این تطابق مناسب و کافی نباشد متحمل آسیب هایی خواهند شد. سطوح مختلف رضایتمندی زناشویی سبک های مختلفی از تفکر را اقتضاء میکند و بسته به این که نیمرخ سبک های تفکر افراد تا چه اندازه با انتظارات محیط تطابق یابد، زندگی توام با رضایت یا عدم رضایت در زوجین حاصل
می گردد (اسماعیلی، 1388).
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1399-11-21] [ 09:17:00 ب.ظ ]
|