یكی از اقلام صورتهای مالی كه بهعنوان معیار ارزیابی عملكرد و توانایی سودآوری واحد انتفاعی قرار میگیرد،« گزارشگری سود «میباشد. محاسبه سود خالص یك واحد انتفاعی متأثر از روشها و برآوردهای حسابداری است. اختیار عمل مدیران در استفاده از اصول تحقق و تطابق، برآورد و پیشبینی و همچنین اعمال روشهایی نظیر تغییر روش ارزیابی موجودی كالا، استهلاك سرقفلی، هزینه جاری یا سرمایهای تلقی كردن هزینههای تحقیق و توسعه و تعیین هزینه مطالبات مشكوك الوصول ازجمله مواردی هستند كه مدیران میتوانند از طریق اعمال آنها سود را تغییر دهند. ازیکطرف به دلیل آگاهی بیشتر مدیران از وضعیت شركت، انتظار میرود بهگونهای اطلاعات تهیه و ارائه شود كه وضعیت شركت را به بهترین نحو منعكس كند. از طرف دیگر بنا به دلایلی نظیر ابقاء در شركت، دریافت پاداش و… مدیریت واحد انتفاعی خواسته یا ناخواسته ممكن است با دستكاری سود، وضعیت شركت را مطلوب جلوه دهد. تحت چنین شرایطی سود واقعی با سود گزارششده در صورتهای مالی مغایرت داشته و رویدادی تحت عنوان مدیریت سود رخداده است. فرصت مدیریت سود در شرکتهای دارای جریان مازاد وجوه نقد آزاد بیشتر است، به این دلیل كه مدیران واحدهای اقتصادی دارای جریان وجوه نقد آزاد مازاد و فرصت رشد پائین، اغلب تمایل دارند تا در پروژههای اضافی و یا حتی در پروژههای دارای خالص ارزش فعلی منفی(NPV منفی) سرمایهگذاری کنند و برای پنهان کردن و پوشش دادن اثرات سرمایهگذاریهایی که ثروت سهامداران را بیشینه نمیکند از اقلام تعهدی اختیاری افزایشدهنده سود استفاده کنند.
از سوی دیگر اهمیت نظام راهبری شرکتی در جذب سرمایههای بلندمدت در بازارهای سرمایه، حفظ رشد اقتصادی و درنهایت افزایش کلی ثروت و رفاه عموم بعد از بحرانهای مالی و رسواییهای گزارشگری مالی شرکتهای بزرگ در سرتاسر جهان اهمیت ویژهای به خود گرفته است. بنابراین، یک سیستم مطلوب نظام راهبری شرکتی انتظار میرود که استفاده مدیریتی از فعالیتهای مدیریت سود فرصتطلبانه را مهار کند، بنابراین منجر به تقویت قابلیت اتکای گزارشها سود خواهد شد (هاشم و دو[2]، 2007). تحلیل تدریجی کیفیت سود، شفافیت و سطح افشا منجر به اعتماد پایین سرمایهگذاران در ترکیب اعداد حسابداری میشود.
یافتههای مطالعات پیشین در مورد ارتباط بین نظام راهبری شرکتی و کیفیت سود نتیجهبخش نبوده است درحالیکه چندین مطالعه تأثیرات معنادار نظام راهبری شرکتی بر کیفیت سود را نشان دادهاند (چانک و سان[3]، 2010؛ چو و رو[4]، 2007؛ فیرث و همکاران[5]، 2006)، شواهد مطالعات آندرسون، گیلان و دلی[6] (2003)، پترا[7]، (2007)؛ رنزبری و همکاران[8]، (2009)؛ ساریخانی و ابراهیمی[9] (2011) نشان دادند که نظام راهبری شرکت بهصورت معنادار مرتبط با گزارشگری اعداد سود نمیباشد.
تئوری جریان وجوه نقد آزاد مازاد از سازوکارهای نظام راهبری انتظار دارد که یک ابزار مهم برای کاهش توانایی مدیر برای تخصیص نامناسب وجه نقد مازاد باشد. جنسن[10] (1986) اظهار کرده است که مدیران شرکت زمانی که شرکت دارای جریان وجوه نقد آزاد مازاد ولی فرصت رشد پایینی میباشد، بهاحتمال زیادی وجه نقد مازاد را در فعالیتهای کمارزش سرمایهگذاری کنند. دلیل اقدام نامطلوب مدیران ممکن است تلقی مدیران از شرکت بهعنوان یک منبع افزایش ثروت و شهرت فرد باشد. برای پنهانسازی سود پایین یا منفی فعالیتهای مخرب ارزش، از مدیران انتظار میرود که رویههای اقلام تعهدی اختیاری افزایش درآمد استفاده کنند که کیفیت سود گزارششده را کاهش میدهد. اگرچه، تعدادی زیادی تحقیق ارزشمند در مورد ارتباط بین نظام راهبری شرکتی و کیفیت سود وجود دارد(بهمانند تحقیقات بوکی و اسکندر[11]، 2009؛ چانگ و همکاران[12]، 2005، رحمان و صالح، 2008) ولی، توجه کمی به نقش مسئله نمایندگی جریان وجوه نقد آزاد دراینارتباط شده است. در راستای همین کمبود در تحقیقات پیشین انگیزهای در محققان این مطالعه شکل گرفت که این جنبه از ادبیات تحقیق را تقویت بخشند.
[1] AL-Dhamari and et al
[2] Hashim and Devi
[3] Chang and Sun
[4] Cho & Rui
[5] Firth & et al
[6] Anderson and et al
[7] Petra
[8] Rainsbury
[9] Sarikhani
[10] Jensen
[11] Bukit & et al
[12] Chung & et al
[چهارشنبه 1399-11-22] [ 04:21:00 ق.ظ ]
|