یکی از موضوعاتی که در ایران پس از اسلام همواره با شدت و ضعف موردبحث و گفتگو قرارگرفته، موضوع حکومت دینی بوده است. با توجه به اینکه در این دوره ی تاریخی، دین حاکم در ایران، اسلام بوده، جدای از مذاهب و گرایش‌های فرقه‌ای قاعدتاً این نوع مباحث معطوف به حکومت دینی- اسلامی بوده است. در تمام این دوره تا زمان معاصر گفتمان حکومت اسلامی ادامه داشته امّا گاهی کم‌رنگ و گاهی جدی‌تر و پررنگ‌تر می‌شده و این شدّت و ضعف بستگی به فضای سیاسی حاکم داشته، به‌عنوان نمونه در زمان خلفای دوم و سوم به دلیل ورود تازه‌ی اسلام به ایران و به بهانه‌ی مبارزه با کفر و بدعت اساساً پرسش درباره‌ی حکومت اسلامی یا ممنوع بوده و یا علما و اهل فکر دچار خودسانسوری می‌شده‌اند، امّا در عصر عباسیان به دلیل بسط علم و گسترش نهضت ترجمه این فضا زمینه‌هایی را برای اندیشمندان و اهل فکر فراهم نمود تا درباره‌ی موضوع حکومت اسلامی و ماهیت آن تا حدودی کنکاش علمی کنند. در تمام طول تاریخ ایران پس از اسلام بحث حول محور حکومت اسلامی، چون همیشه با منافع شخص حاکم، خلیفه و دستگاه حکومتی در ارتباط بوده به‌صورت کاملاً علمی، باز و شفاف صورت نگرفته است. در دوره ی صفویان، تشیّع به‌عنوان مذهب رسمی کشور اعلام می‌گردد و ناگزیر بحث درباره‌ی حکومت دینی اسلامی به‌صورت دقیق‌تر تبدیل به موضوع دیگری تحت عنوان حکومت دینی، اسلامی، شیعی می‌گردد. در این دوران مجاهدت‌های فکری فراوانی شکل می‌گیرد امّا به‌صورت جدی‌تر این مباحث را در سال‌های نزدیک به انقلاب مشروطه و اوج و اعتلای آن را در سال‌های ابتدایی انقلاب اسلامی ایران می‌بینیم. نیروهای ایدئولوگ انقلاب مانند محمدتقی مصباح یزدی و عبدالکریم سروش جزء کسانی هستند که به‌صورت جدی در این خصوص ارائه‌ی مطلب می‌کنند. عبدالکریم سروش به‌عنوان یک چهره‌ی دانشگاهی و محمدتقی مصباح یزدی به‌عنوان یک چهره‌ی حوزوی در کنار هم در روزها و سال‌های آغازین انقلاب مقابل سایر تفکرات و جریان‌های غیردینی و التقاطی به بحث و دیالوگ علمی می‌پردازند. امّا بررسی سیر اندیشه‌های عبدالکریم سروش و محمدتقی مصباح یزدی نشان می‌دهد که در ابتدای سال‌های انقلاب احتمالاً قرائت و تفسیری که هردوی آن‌ها از حکومت اسلامی و ماهیت این نوع حکومت ارائه می‌کنند تا حدودی شبیه به هم باشد، امّا به نظر می‌رسد رفته‌رفته این قرائت‌های واحد از حکومت اسلامی و خصوصاً پس از چاپ و انتشار کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت، نوشته‌ی

دانلود مقالات

 عبدالکریم سروش از هم فاصله گرفته‌اند و احتمالاً قرائت‌هایشان از این موضوع در تضاد باهم قرارگرفته است. حال با توجه به مطالب ذکرشده، اساس پژوهش پیش رو این است که نظریات گوناگون عبدالکریم سروش و محمدتقی مصباح یزدی را در خصوص حکومت اسلامی و قرائت‌هایی که هرکدام دراین‌باره ارائه می‌دهند، تاریخچه‌ی حکومت اسلامی، سیر اندیشه‌ای و بسط و گسترش تفکرات این دو، در موضوع حکومت اسلامی و تأثیر این تفکرات در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران به‌صورت تطبیقی موردبررسی قرارگرفته و پس از کنکاش و ارزیابی اطلاعات به‌دست‌آمده از آن، به‌صورت مبسوط و دقیق، نتایج حاصله به‌صورت جامع و کامل ارائه خواهد شد.

 

-1)اهداف تحقیق:

 

هدف کلی انجام این تحقیق بررسی تفکرات این دو اندیشمند درباره‌ی حکومت اسلامی و مبانی نظری این نوع حکومت است كه به‌صورت خلاصه می‌توان به موارد ذیل اشاره كرد:

 

    • مشخص شدن تفاوت دیدگاه مصباح یزدی و سروش در مورد ضرورت وجودی، مبانی توجیهی شکل‌گیری و ماهیت حكومت اسلامی.

 

    • كشف تفاوت‌های موجود در اندیشه‌ی این دو متفكر در باب حدود اختیارات حكومت اسلامی.

 

  • واكاوی تكالیف و کار ویژه‌های حكومت اسلامی و… از دید این دو متفكر.

 

3-1)پیشینه و ادبیات پژوهش:

 

تاکنون مقالات، تألیفات و پایان‌نامه‌هایی از سوی دانشجویان، پژوهشگران و محققین رشته علوم سیاسی و سایر رشته‌ها در خصوص اندیشه‌های سروش و مصباح یزدی تألیف گردیده است که ازجمله‌ی آن‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

 

    • سامانی، محمدرضا، تجزیه‌وتحلیل مقایسه‌ای تساهل سیاسی میان نظرات سیاسی جان لاک، محمدتقی مصباح یزدی و عبدالکریم سروش، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه اصفهان، 1380، در این پایان‌نامه دنیاداری و حکومتگری را از لوازم اصلی زندگی اجتماعی بشر دانسته و نحوه چگونگی این دنیاداری را در هر فرهنگ تحت تأثیر مبانی فکری دینی یا محصول خردورزی حاملان آن فرهنگ می‌داند؛ و به این نکته می‌پردازد که تساهل و تسامح نسبت به تفاوت‌ها در عرصه‌ی اندیشه و به‌تبع آن در عرصه‌ی عمل حدودوثغور آن احصاء امور تساهل ناپذیر همواره در حوزه سیاست از اهمیت فراوانی برخوردار بوده است. در این پژوهش ضمن بررسی موضوع تساهل سیاسی از هر یک از نظرگاه‌های متعلّق به فرهنگ غرب و فرهنگ اسلامی ایرانی افرادی به‌عنوان شاخص مطرح و نظریات آن‌ها موردبررسی قرارگرفته است و وجوه اشتراک و افتراق میان آن‌ها بیان‌شده است. از شخصیت‌های اصلی این گرایش‌های فکری جان لاک از حوزه‌ی فرهنگ سیاسی غرب، محمدتقی مصباح یزدی و عبدالکریم سروش از حوزه‌ی فرهنگ سیاسی اسلامی معاصر، محوریت بحث را از آن خودکرده‌اند که در متن رساله به‌دقت پیرامون آن پرداخته‌شده است.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

    • نصیری، نجمه، دین و دموکراسی، بررسی تحلیلی اندیشه‌های مصباح یزدی، عبدالکریم سروش و جواد طباطبایی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تبریز، 1385، در این پایان‌نامه بابیان نظریات در باب تعریف دین و دموکراسی و بررسی نظریات و آراء سه اندیشمند به‌عنوان نمایندگان هر طیف پرداخته‌شده، سروش نماینده طیف اصلاح طلب ایران، مصباح یزدی منتخب گروه سنّت گرای ایران و طباطبایی به عنوان اندیشمند واقع در طیف متجدّد ایرانی می باشند.

 

    • مهدی پور میری، حسین، بررسی مبانی متفکّران معاصر(آقای ملکیان و آقای مصباح یزدی)، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، 1385، آنچه در این تحقیق بدان پرداخته‌شده نشان دادن اصول و مبانی نظری، سیر استدلالیِ آراء و نظرات دینی مصباح یزدی و ملکیان، با مراجعه به آثار مکتوبشان است. نتایج حاصله این بوده که مصباح با رویکردی فلسفی – کلامی به دفاع عقلانی از حقانیت انحصاری دین می‌پردازد، دینی که کمال و سعادت انسانی درگرو ایمان آوردن و مطابقت تمام جنبه‌های فردی و اجتماعی انسان با آن است. امّا ملکیان با رویکرد فلسفه‌ی دین و پراگماتیسمی به تحقیق عقلانی و روان‌شناسانه دین می‌پردازد و با قرائت معنویت گرایانه از دین، کارکرد دین را تنها به جنبه‌ی فردی و نیازهای وجودی و در جهت کاستن برخی از درد و رنج‌هایی که با ابتنای به علوم و معارف بشری قابل‌رفع نیست، معطوف می‌سازد.

 

  • مرتضوی، زینب السّادات، انتظار بشر از دین در نگاه اندیشمندان اسلامی(استاد جوادی آملی، دکتر سروش)، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه اصفهان، 1386، در این پژوهش که با عنوان«انتظار بشر از دین» از منظر اندیشمندان مسلمان خصوصاً استاد جوادی آملی و دکتر سروش است، این مسئله مطرح است که انسان‌ها چه نیازی به دین‌دارند و دین چه انتظاری از انسان دارد. هرچند در این مسئله، دیدگاه‌ها و رویکردهای گوناگونی وجود دارد، ولی این پژوهش این بحث را از دیدگاه نظریه‌پردازان معاصر در حوزه‌ی دین‌شناسی، خصوصاً استاد جوادی آملی و دکتر عبدالکریم سروش بررسی و تحلیل نموده است. در ابتدا به تبیین موضوع پرداخته و اینکه آیا این دو پرسش«انتظار بشر از دین» و«انتظار دین از بشر» قابل‌جمع‌اند؛ سپس به تحلیل و بررسی این‌که آیا پرسش فوق، یک رویکرد درون دینی دارد یا برون دینی، پرداخته‌شده است و پس از تبیین آن‌ها، به بیان فواید و کارکردهای دین از منظر این دو متفکّر و همچنین این‌که رابطه‌ی دین بااخلاق و دین با دنیا و آخرت چگونه است و چه تفاوت‌هایی در این زمینه در آراء آن‌ها وجود دارد پرداخته‌شده است.

با توجه به مطالب ذکرشده اثر جامع و کاملی که به‌صورت مبسوط و دقیق به بررسی تطبیقی اندیشه‌ها و آراء عبدالکریم سروش و محمدتقی مصباح یزدی درباره‌ی حکومت اسلامی پرداخته باشد وجود ندارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...