هویت ملی در دنیای امروز و در روزگار دگرگونی‌های اجتماعی سریع و جهانی شدن به یكی از موضوعات مهم پژوهشی در بخش قابل ملاحظه‌ای از رشته‌های علوم اجتماعی و علوم ارتباطات تبدیل شده است. برای متقاعد شدن در این زمینه كافی است به حجم قابل‌توجهی از مطالب دانشورانی كه بطور مستقیم یا غیر‌مستقیم به موضوع هویت پرداخته‌اند اشاره كرد. مثلاً در حوزۀ مباحث جهانی شدن، صاحب‌نظران مختلفی عمده‌ترین مباحث خود را به حوزۀ فرهنگ و هویت اختصاص داده‌اند كه از جملۀ آنها می‌توان از«جهانی‌ شدن، فرهنگ و هویت» از احمد گل‌محمدی، «فرهنگ در عصر جهانی شدن چالش‌ها و فرصت‌ها» از دكتر محمد توحید فام و…، نام برد. در حوزۀ علوم اجتماعی و جامعه شناسی مباحث ریچارد چنكینز در خصوص هویت اجتماعی، نظریۀ اجتماعی و سیاست از كریج كالهون و همین‌طور بحث‌های هویت و قومیت‌ها در كتاب جامعه‌شناسی گیدنز، قوم‌شناسی سیاسی رولان برتون در خور توجه هستند. در  مجموعه مطالعات رسانه‌ها، كتاب «روانشناسی شناختی وسایل ارتباط جمعی» از ریچارد جكسون هریس كه فصل چهارم كتاب خود را مشخصاً به نحوۀ انعكاس و بازنمایی هویت‌ها و قومیت‌ها در رسانه‌های جمعی اختصاص داده است، در خور توجه است. با توجه به مواردی كه در اینجا بسیار به اختصار ذكر شد، می‌توان گفت كه هویت ملی از جمله بحث‌های بسیار مهم دنیای مدرن است كه هر اندیشمندی بنا به دغدغه‌های حوزة معرفتی و مورد علاقة خود به نحوی به آن پرداخته است.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

به لحاظ لغوی واژۀ هویت (identity) از واژۀ (identitas) مشتق شده و به دو معنای ظاهراً متناقض بكار می‌رود؛ نخست همسانی و یكنواختی مطلق؛ دوم تمایز كه در برگیرندۀ ثبات یا تداوم در طول زمان است. هرچند دو معنای نام‌برده متناقض و متضاد به‌نظر می‌آیند، ولی در اصل به دو جنبۀ اصلی و مكمل هویت معطوف هستند. مانوئل كاستلز از منظری مدرن هویت را همچون «ساخته شدن فرآیندی معنا بر پایۀ یك ویژگی فرهنگی یا یك دسته ویژگیهای فرهنگی كه بر دیگر منابع معنا برتری دارند» تعریف می‌كند. وی معتقد است كه همانگونه كه نقش‌ها كارویژه‌ها را سازمان می‌دهند، هویت هم معنا را سازمان می‌دهد. (كاستلز،1997: 7؛ به نقل از گل‌محمدی،1386: 225). هرچند از نظر نباید دور داشت كه كاستلز در مقدمۀ كتاب «جامعۀ اطلاعاتی» خود، در مورد هویت، عمده مباحث این حوزه را بر هویت‌های مدرن

پروژه دانشگاهی

 متمركز كرده و از ظهور هویت‌های مقاوم در هیئت‌ جمعیت‌های دینی، فرهنگی، ملی، قومی و محلی سخن می‌گوید؛ و همچنین یادآوار می‌شود كه این هویت‌های جدید را می‌توان در سه مقولۀ كلی جای داد كه وی آنها را با عناوین «هویت مشروعیت‌بخش»، «هویت مقاومت» و «هویت برنامه‌ای» معرفی می‌كند (كاستلز، 1994: 22).

 

اغلب صاحب‌نظران هویت ملی را به مثابه  امری روان‌شناختی و جامعه‌شناختی می‌دانند. از جمله تاجفل هویت اجتماعی را با عضویت گروهی پیوند می‌زند و عضویت گروهی را متشكل از سه عنصر میداند: عنصر شناختی (آگاهی از اینكه فرد به یك گروه تعلق دارد)؛ عنصر ارزشی ( فرض‌هایی دربارۀ پیامدهای ارزشی مثبت یا منفی عضویت گروهی)؛ و عنصر احساسی (احساسات نسبت به گروه و نسبت به افراد دیگری كه رابطه‌ای خاص با آن گروه دارند). بر این اساس هویت اجتماعی از دیدگاه تاجفل عبارت است از آن بخش از برداشت یك فرد از خود كه از آگاهی او نسبت به عضویت در گروه (گروه‌های) اجتماعی سرچشمه می‌گیرد، همراه با اهمیت ارزشی و احساسی مربوط به آن عضویت. ( تاجفل،1998: 9؛ به نقل از گل‌محمدی،1386: 222). بر این اساس می‌توان هویت اجتماعی را نوعی خودشناسی فرد در رابطه با دیگران دانست. به بیان دیگر فرایند هویت‌سازی این امكان را برای یك كنش‌گر اجتماعی فراهم می‌كند كه برای پرسش‌های بنیادی معطوف به كیستی و چیستی خود پاسخی مناسب و قانع‌كننده پیدا كند. از دیدگاه برون[1] نیز، هویت معطوف است به بازشناسی مرز میان خودی و بیگانه كه عمدتا از طریق همجنسی‌های اجتماعی و انفكاك درون‌گروه از برون‌گروه‌ها ممكن می‌شود. اهمیت تمایزها، تنش‌ها و ستیزهای گروهی، حتی در شرایط نبود تضاد منافع، از این جنبۀ هویت ناشی می‌شود (برون،1999: 790؛ به نقل از گل‌محمدی،1386: 224).

 

هویت ملی از منظر اندیشمندان در واقع یكی از انواع هویت جمعی است. هویت جمعی آنطور كه رزازی‌فر بیان می‌كند «شیوۀ مشترك در نحوۀ تفكر (ارزش‌ها، اعتقادات، هنجارها، نمادها، رویكردها)، احساسات و تمایلات یك گروه كه نوعی احساس تعهد و تكلیف نسبت به آن گروه را برمی‌انگیزد» تعریف می‌شود. وجود و نتیجۀ هویت جمعی، احساس پایبندی و دلبستگی و تعهد به اجتماع و گروه است؛ به‌عبارتی مقصود از پایبندی، ‌اعتقاد و دلبستگی به هنجارها و ارزش‌ها و مقصود از تعهد نیز مشاركت در جهت توسعه و تثبیت ارزش‌ها و هنجارها در گروه مربوطه است( رزازی‌فر،1379:104؛ابولحسنی،1389: 18). بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت دو عنصر عمده و مشترك هویت جمعی، احساس تعهد و تعلق عاطفی است.

 

1ـ1 ابعاد هویت ملی

 

با توجه به مباحث بالا، هویت ملی را می‌توان مجموعه‌ای شناختی، اعتقادی و روانی دانست كه با تاثیرگذاری بر كنش‌های اجتماعی، موجب همبستگی و انسجام در سطح ملت می‌شود. در یك نگاه كلی مولفه‌هایی مختلف هویت ملی عموماً به صورت ذیل جمع بندی شده‌اند:

 

بعد جامعه‌ای: «بعد جامعه‌ای هویت ملی، در ارتباط با كیفیت روابط اجتماعی فرد با نظام كلان اجتماعی است. در صورت تقویت مناسبات و روابط فرد با جامعه، هویت جمعی در سطح جامعه شكل می‌گیرد كه همان «مای ملی» را محقق می‌كند.

 

بعد تاریخی: «بعد تاریخی هویت ملی را می توان از آگاهی مشترك افراد یك جامعه از گذشتۀ تاریخی و احساس دلبستگی به آن، احساس هویت تاریخی و هم‌تاریخ‌پنداری، پیوند دهندۀ نسل‌های مختلف به یكدیگر دانست كه مانع از جدا شدن یك نسل از تاریخش می‌شود.»

 

بعد جغرافیایی: «محیط جغرافیایی تبلور فیزیكی، عینی، ملموس و مشهود هویت ملی به‌حساب می‌آید. برای شكل‌گیری هویت واحد ملی، تعیین محدوده و قلمرو یك سرزمین مشخص، ضرورتی تام دارد. به عبارتی نگرش مثبت به آب و خاك به عنوان یك كشور و یك سرزمین معین كه از جایگاه مشخصی در نظام هستی برخوردار باشد، هویت جغرافیایی نامیده می‌شود.»

 

بعد فرهنگی: «مقصود از فرهنگ، مجموعۀ ذهنی و روانی مشتركی است كه در گذشتۀ تاریخی شكل گرفته و طی آن فرآیند جامعه‌پذیری به نسل‌های بعدی منتقل گردیده و نسل‌های نوین، آن را به عنوان میراث گذشته به ارث برده‌اند. مجموعه‌ای كه آن را می‌توان شامل: ارزش‌ها، هنجارها، نمادها، اعتقادات، احساسات و رویكردهایی برشمرد كه در زمینۀ خانواده، اقتصاد، سیاست، مذهب، جامعه‌پذیری و تفریحات در بین مردم یك جامعه به صورت وجدان جمعی درآمده است.»

عکس مرتبط با اقتصاد

بعد سیاسی: «هویت سیاسی مهمترین مولفۀ هویت ملی را تشكیل می‌دهد. هویت ملی در بعد سیاسی بدین معنی است كه افراد از لحاظ فیزیكی و قانونی عضویت نظام یا ساختار سیاسی هستند، داخل مرزهای ملی یك كشور زندگی می‌كنند و موضوع و مخاطب قوانین آن كشور هستند؛ همچنین خود را از لحاظ روانی از اعضاء سیستم می‌دانند. از اینرو عشق و علاقۀ قلبی به یك سیستم سیاسی و میانی ارزشی و مشروعیت آن

 

به عامل عمده‌ای در تقویت همبستگی و پیوند ملی خواهد بود.»

 

بعد دینی: «دین و مذهب به مثابه یكی از ریشه‌ای ترین عناصر فرهنگی در جوامع به عنوان یكی از عوامل اساسی تشكیل دولت و ملت مورد توجه بوده است. وجود دین مشترك در درون یك قلمرو و سرزمین مشترك همواره به عنوان یكی از مبانی شكل‌گیری همبستگی ملی در جوامع مطرح بوده و نقشی اساسی در پیدایش وفاق و انسجام اجتماعی ایفا كرده است»(ابوالحسنی،1389: 22-20).

 

به هر‌روی، هویت ملی، مجموعه­ای از گرایش­ها و نگرش­های مثبت نسبت به عوامل، عناصر و الگوهای هویت بخش و یکپارچه کننده در سطح یک کشور به عنوان یک واحد سیاسی است.

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...