ارزیابی نقش فاکتورهای اقتصاد کلان و ساختار مالی بر عملکرد بانکهای خصوصی ایران |
تحقیق
تغییرات اقتصادی در هر جامعهای بخشهای مختلف فعال در آن را بطور مستقیم و غیرمستقیم تحت تأثیر قرار خواهد داد. عوامل گوناگونی درون این اقتصاد نقش اصلی را ایفا میکنند که میتوانند بر کل سیستم تأثیرگذار باشند. از جمله این عوامل را میتوان، بیکاری، نرخ تورم[1]، تولید ناخالص داخلی[2] (GDP)، نرخ ارز[3] و قیمت نفت اشاره نمود که برآیند تغییرات در این عوامل در بخشهای مختلف اقتصاد قابل لمس میباشد. از سوی دیگر بانکها یکی از اصلیترین فعالان بازار پولی و اقتصاد جامعه میباشند که به عنوان یک واسطه، منابع مالی مازاد را در قالب انواع سپرده جذب نموده و آنها را بصورت تسهیلات به متقاضیان دریافت منابع مالی، پرداخت میکنند و با توجه به اینکه تمامی این فعالیتها درون اقتصاد انجام میشوند از اینرو هرگونه تغییر در وضعیت اقتصاد میتواند بر آنها نیز تأثیرگذار باشد(کلانتری، 1390). از آنجائیکه سود نیروی حیاتی کسب و کار میباشد و بدون آن کسب وکارها قادر به ادامه حیات در بازار رقابتی نخواهند بود، از اینرو منجر به بقای کسب و کارها میگردد و رشد و توسعه اقتصاد ملی را دربر خواهد داشت. همچنین توانائی خلق سود بوسیله مدیریت کسب و کارها وابسته به مهارت و تجربه آنان و همچنین به درک فضای اقتصادی کشور در فعالیتهایشان میباشد.
منطبق بر تحقیقات گذشته در داخل و خارج از کشور در بخش بانکداری، ساختار مالی و متغیرهای اقتصاد کلان ثأثیر معناداری بر سودآوری بانکها داشته است. ساختار مالی به بکارگیری ترکیبات تأمین مالی از طریق بدهی و حقوق صاحبان سهام در عملیات شرکت اشاره دارد. نسبتهای سودآوری شامل نرخ بازده داراییها[4] (ROA)، حاشیه بهره خالص[5] (NIM) و نرخ بازده صاحبان سهام[6] (ROE) میباشند که همگی بوسیله بدهی که بعنوان اجزا کلیدی ساختار سرمایه میباشد، تأثیر میپذیرند. اینکه چه مقدار بدهی در عملیات بانکها نیاز میباشد زمانی مهم تلقی میگردد که بانکها اهرم مالی بالایی بواسطه جذب سپرده داشته باشند. بدهی منجر به تأمین مالی دارییهای بلندمدتی میگردد که منجر به درآمد شرکتها میگردد. بر اساس مطالعه بِراندِر و لویس[7] (1986) و ماکسیموویچ[8] (1986) بدهی بالای شرکت به منزله جسورانه بودن شرکت و منجر به افزایش بازدهی میگردد. این حاکی از آن است که شرکتهای بانکی با اهرم بالا با توجه به رقابت نامناسب و آسیب پذیری بواسطه هزینه قرضگیری بالا، در نرخ تورم بالا آسیبپذیرند. شارپ (1995) معتقد است که ماهیت چرخشی نیروی کار با اهرم مالی مرتبط میباشد و سودآوری مستمر یک شرکت بانکی تا حد زیادی به کیفیت مدیریت وابسته است و معتقد است که جهت فراهم آوردن فرصتهای بهتر آتی بهترین مدیران را انتخاب نمایید. این بدین معنی این است که بدهی های بالا ممکن است منجر به نقض مهارتهای تیم مدیریت امور بانک گردد و در نتیجه منجر به ناکارآمدی و سودآوری پایین گردد. نرخ بهره بالا اقتصاد منجر به دستیابی هزینه وامگیری میگردد که بر ساختار تأمین مالی بواسطه خالص درآمد بهره بانک افزایش مییابد.
منطبق بر مطالعات بیکِر و هو[9] (2002)، یک رابطه مثبت بین سودآوری بانک و چرخه تجاری وجود دارد. سودآوری بانکها منجر به توسعه اقتصاد و کاهش بحران مالی میگردد. توسعه اقتصادی (GDP بالا)، منجر به ایجاد شغل و کاهش بیکاری میگردد. و این منجر به پس انداز بیشتر در بانکها میگردد. کسب کارهای از بانکهایی که سود خود را بیشتر از حاشیه درآمد خالص افزایش دادهاند، وام میگیرند. در کشورهای با GDP پایین بیکاری افزایش یافته و نتیجه آن قرضگیری پایین و نرخ معوق بالا منجر به عملکرد پایین بانکها میگردد.
مقداری که تورم بر سودآوری بانکها تأثیر میگذارد به قابل پیش بینی بودن نوسانات آتی نرخ تورم بستگی دارد. چنانچه نرخ تورم قابل پیش بینی باشد، سود بانکهایی که بدرستی از طریق تعدیل نرخ بهره میگردد و درنتیجه درآمد افزایش مییابد. منطبق بر مطالعات بورک[10] (1989)، مولینیوکس و دورنتون[11] (1992) رابطه مثبت بین تورم و نرخهای بهره بلندمدت و عملکرد بانکها وجود دارد. گِرلاچ و همکاران[12] (2003) به این نتیجه دست یافت که، تغییر در سودآوری بطور مستقیم با حاشیه بهره خالص مرتبط میباشد. با توجه به مفاهیم فوق در این تحقیق بدنبال آنیم که در بانکهای ایرانی، ساختار مالی و فاکتورهای اقتصادی کلان چه تأثیری بر عملکرد منطبق بر سودآوری بانکها دارد.
[1] Inflationary Rate
[2] Gross Domestic Products
[3] Exchange Rate
[4] Return on asset
[5] Net interest margin
[6] Return on equity
[7] Brander and Lewis
[8] Maksimovic
[9] Bikker and Hu
[10] Bourke
[11] Molyneux and Thornton
[12] Gerlach et al
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1399-11-22] [ 05:19:00 ق.ظ ]
|