بررسی رابطه هوش هیجانی و هوش معنوی با رضایت از زندگی در زوج های جوان شاغل |
خانواده نخستین و منحصر به فردترین نهاد اجتماعی است که سلامت و موفقیت یک جامعه را مرهون سلامتی و رضامندی اعضای ان دانسته اند، چراکه هیچ نهادی بر افراد جامعه تا این حد عمیق و بادوام نیست. زوج های جوان برای داشتن یک خانواده سالم تحت تاثیر عوامل بسیاری قرار دارند، از جمله شاغل بودن یک یا هر دوی آنهاست(امان الهی، 1384).
شاغل بودن تعریف کار، در بر گیرنده تمام افرادی است که حداقل یک ساعت در هفته کار کرده و یا بنا به دلایلی به طور موقت کار را ترک کرده باشند. یکی دیگر از عواملی که بر احساس موفقیت یا عدم موفقیت نظام زناشویی زوج های جوان تاثیر گذار است. احساس رضایت از زندگی است(حق شناس، 1388).
شواهد نشان میدهد انسانهایی که شادمان هستند بنظر خلاق تر و مطلوب تر بوده و حتی بنظر می رسد که عمر طولانی تری دارند اما اغلب نیل به شادکامی یا رضایت از زندگی ساده بنظر می رسد و هیچ انسان موفقی نیست که از هنر “رضایت از زندگی” برخوردار نباشد (خویشتن دار، 1385). در بررسی های انجام شده در دو دهه گذشته پیرامون سازه روانشناختی احساس خوشبختی ذهنی، مدل سه بعدی احساس خوشبختی ذهنی که عبارت است از احساس مثبت، منفی ورضایت از زندگی مورد توجه بوده است . تصور ذهنی دو بعد
رضایت از زندگی بیشتر مقوله ای شناختی است در حالیکه احساس منفی و مثبت مقوله ای احساسی و عاطفی به شمار میروند و جزیی از هوش هیجانی می باشند . مفهومی پایدار و فراگیر است که احساس و نظرکلی مردم جامعه را نسبت به جهانی که در ان زندگی می کنند، منعکس میکند(دینر[5]، 2003 .
احساس بهزیستی و رضایت از زندگی ،از مولفه های نگرش مثبت اقراد نسبت به جهانی است که در آن زندگی می کنند . رضایت از زندگی با ارزش ها ارتباط نزدیک اما پیچیده ای دارد و با معیارهایی که افراد بر پایه آن درک ذهنی خود را از خوشبختی ارزیابی میکنند متفاوت است . رضایت از زندگی در کل بازتاب توازن میان آرزوهای و وضغیت فعلی او می باشد به بیان دیگر هرچه شکاف میان آرزوهای فرد و وضغیت عینی او بیشتر باشد رضایت مندی او کاهش می یابد (اینگهارت،1373)بر اساس برخی مطالعات مولفه های مفهوم رضایت از زندگی می تواند بر اساس مولفه هایی مانند هوش و به خصوص هوش هیجانی پیش بینی شود(اکسترمرا و فرنادز[6]، 2011). مسئله هوش به عنوان یک ویژگی اساسی است که تفاوت فردی را بین انسانها موجب می شود و از ابتدای تاریخ مکتوب زندگی انسان مورد توجه بوده است. اما از آغاز مطالعه هوش غالبا بر جنبه های شناختی هوش یعنی توانایی عاطفی، هیجانی، شخصی و اجتماعی مورد توجه قرار می گیرد. بلکه در پیش بینی توانایی فرد برای موفقیت و سازگاری در زندگی نیز مورد اهمیت واقع شده است (ونگ و لاو[7]، 2003). هوش معنوی به عنوان یکی مفاهیم جدید هوش، دربردارنده نوع سازگاری و رفتار حل مساله است که بالاترین سطوح رشد را در حیطه های شناختی، اخلاقی، هیجانی، بین فردی و .. شامل می شود و فرد را در جهت هماهنگی با پدیده های اطراف و دست یابی به یکپارچگی درونی و بیرونی یاری می نماید. این هوش به فرد دیدی کلی در مورد زندگی و همه تجارب و رویدادها می دهد و او را قادر می سازد به ارچوب بندی و تفسیر مجدد تجارب خود پر داخته، شناخت و معرفت خویش را عمق بخشد ( غباری بناب ، سلیمی، سلیمانی و مقدم، 1387). ولمن هوش معنوی را به عنوان طرفیت انسان برای پرسیدن سئوالات غایی درباره زندگی و تجارب همزمان و ارتباط هر یک از ما با دنیایی که در آن زندگی می کنیم، تعریف می کند (ولمن[8]، 2010). هوش معنوی یا SQ همان توانایی است که به ما قدرت میدهد تا برای بدست آوردن رویاها تلاش و کوشش کنیم . این هوش تمام آن چیزهایی است که ما به آنها معتقدیم و در بر دارنده نقش باورها، هنجارها، عقاید و ارزش ها در فعالیت هایی است که بر عهده میگیریم . در واقع به واسطه هوش معنوی است که ما به سوال سازی در ارتباط با مسایل اساسی و مهم پرداخته و به وسیله آن در زندگی خویش تغییراتی ایجاد میکنیم(ابراهیمی،1386) .
علاوه بر هوش معنوی یکی دیگر از مفاهیم هوش که به عنوان جدیدترین تحول در زمینه فهم رابطه تعقل و هیجان است و از آن به عنوان ماشه چکان یک انقلاب بزرگ در زمینه ارتقای بهداشت روانی یاد می شود، مفهوم هوش هیجانی است. ساولووی و مایر در پاسخ به این سئوال که چرا دو فرد با هوش بهر مساوی می توانند به سطوح کاملا متفاوتی از پیشرفت و خوشبختی برسند، برای اولین بار اصطلاح هوش هیجانی را مطرح نمودند . هوش هیجانی را می توان به عنوان یک متغییر که قابلیت یادگیری و آموزش دارد در نظر گرفت . هوش هیجانی از مولفه های گوناگونی تشکیل شده است که هر کدام نقشی را در نظم دادن به احساسات و هیجانات بازی میکنند . با توجه به اینکه هوش هیجانی متغیری درون فردی است که هر فردی آنرا داراست ، می توان با یافتن راه و روشهایی باعث افزایش هوش هیجانی افراد تا از این طریق شاید بتوان بهزیستی افراد را افزایش داد از مولفه های هوش هیجانی میتوان به کنترل تکانه، تحمل فشار ،خود آگاهی هیجانی و … اشاره کرد (خویشتن دار ،1385)
فابریکاتور[9](2012) در مطالعه خود دریافت که معنویت بر رضایتمندی کلی زندگی تاثیر می گذارد. معنویت شخصی به طور موثقی رضایت مندی بیشتر از زندگی را پیش بینی می کند . همچنین به عنوان یک مکانیسم سازگاری ارزیابی می شود که به آنها کمک می کند که نسبت به کسانی که سطح پایین تری از معنویت شخصی را دارا هستند، بهتر و آسان تر عوامل تنش زا را کنترل کنند.
در پژوهشی دیگر نزل (2004) نیز نشان داد که ابعاد مذهبی بودن با رضایت زندگی بالاتر مرتبط است و افراد مذهبی در اقوام مذهبی شادترند. همچنین احدی ، نریمانی و آسیایی ( 1386) در پژوهشی به تعیین ارتباط هوش هیجانی ، سبک های اسنادات و خودکارآمدی با رضایت از زندگی در زنان شاغل شهرستان بجنورد پرداختند. نتایج نشان داد که بین هوش هیجانی و خودکارآمدی با رضایت از زندگی رابطه مثبت معنادار وجود دارد. اما بین سبک های اسنادات و رضایت از زندگی رابطه معنی داری دیده نشد. بنظر می رسد که هوش هیجانی و هوش معنوی زمینه ساز دست یابی انسان به معنای زندگی هستند معنای زندگی از سه جنبه هدف داری ، ارزشمندی و کارکرد زندگی یکی از مهمترین پرسش های بشر و به گفته برخی فیلسوفان مهمترین پرسش بشر است (احمدی،1388). بنابراین هدف پژوهش حاضر پاسخ گویی به این سئوال است که آیا بین هوش هیجانی و هوش معنوی با رضایت از زندگی رابطه وجود دارد؟
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1399-11-21] [ 09:24:00 ب.ظ ]
|