سینمای جنگ در ایران که عموما با نام سینمای “دفاع مقدس”شناخته می­شود،­ به علت محور قرار گرفتن در
ایدئولوژی رسمی حاکمیت نتوانست در دوره­های مختلف –سه دهه اخیرـ به نحو باز و آزادی مورد ارزیابی و نقادی قرار گیرد. تفکرات انتقادی در این دوره به علت تابو شدن شدید این سوژه  اکنون اجتماعی شده  که هنوز هم بسیار مورد ارجاع تفکر حاکم قرار می­گیرد و سعی در حفظ “تقدس گونگی” آن می­شود، تنها توانست در حوزه­ی ادبیات و هنر به صورت عام و سینما به صورت خاص پرداخت آزاد گونه­تر و رهاتری به آن داده شود. چون حوزه­ی هنرگفتمانی است که به شکل نمادین و غیر مستقیم فهم ما از چیزها را قوام می­دهد . این حوزه می­تواند به شکلی نمادین برخی از جنبه­های نهی شده آن را در خود بازنمایاند. با این وجود فهم ما از وقایع جنگ تنها به بازنمایی­های روایی در فیلم­ها محدود نمی­شود و نیاز به واکاوی فیلم و کنار هم قرار دادن تکه­های این پازل دارد. من سه دوره­ی اصلی در بازنمایی فیلم جنگ را در این سه دهه از یکدیگر متمایز کرده­ام. هر یک از این سه دوره ویژگی­ها و شرایط اجتماعی خاص خود را داراست که می­توان این ویژگی­ها را در ابژه­های  بازنمایی شده در فیلم­ها شناسایی کرد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

دانلود مقالات

 

“جغد مینوروا شباهنگام بال و پر می­گستراند”.­­­ از نظر هگل، تاریخ در حرکت مومنتال خود در حال آشکارشدگی است. یعنی هر دوره­ای از تاریخ که به پایان می­رسد، اندیشه به بازاندیشی و بازسازی آن دوره می­پردازد. برای نمونه می­توان شاهنامه­ی فردوسی و ایلیاد و ادیسه­ی هومر را نام برد که در پایان اعصار طلایی ایران و یونان نگاشته می­شود. همانطور که ریکور عنوان می­کند “تفسیرهای رویدادهای متاخر نسبت به رویدادهای  نزدیک­تر  روشن­تر می­باشند”(steph.2006:36). این جمله ریکور یاد آور فاصله گرفتن تاریخی سوژه گفتمانی برای فهم بهتر آن دارد.

 

از نظر هگل هیچ تفکری نمی­تواند از دوره­ی خود جدا فرض شود و نمی­تواند غیر از گذشته چیزی بگوید. با این بیان هیچ تفکری و نشانه­های آن (ادبیات، فلسفه وهنر) از زمانه­ی خود فراتر نمی­رود. بنا براین هر اندیشه­ای لوازم خود را از دوره­ی خود می­گیرد. هر اندیشه­ای در عین نگاشتن اکنون خود، سرشار از گذشته و آبستن آینده است. مگر هنگامی که مومنت تاریخی به پایان می­رسد. آنگاه است که تاریخ دوباره حرکت خویش را از نو از سر می­گیرد. با الهام از این الگوی هگل، ما سعی در بررسی گفتمان جنگ و رابطه­ی آن با سینما در سه دهه بعد از انقلاب ایران  با تاکید بر آثار ابراهیم حاتمی­کیا داریم. دوران آغازی که در آن حاتمی­کیا متولد می­شود، به اوج می­رسد و سپس پایان می­یابد. محور اصلی در این پایان­نامه توجه به دال­های مرکزی جنگ و بازنمایی آن در سینمای جنگ در طول سه دهه گذشته است. این رساله مبتنی بر مطالعات فرهنگی و تحلیل­گفتمان می­باشد. بواقع رویکرد مطالعات فرهنگی نقشی شناختی برای هنر قائل است و از توجه صرف به مقوله زیبا شناختی فراتر می­رود و آن را در ارتباط با فهم ما از جهان هستی قرار می­دهد. به واقع در این پایان­نامه تنها یک گفتمان جنگ شناسایی می­شود که این گفتمان در طول سه دوره تغییر و تحول می­یابد به زبانی دیگر سه گفتمان جنگ که هر یک خود را در تقابل با دیگری تعریف کند و جود ندارد، بلکه یک گفتمان مورد توجه قرار می­گیرد که چگونه در طول سه دهه تغییر می­یابد. من سه دوره­ی اصلی در گفتمان جنگ را در این سه دهه از یکدیگر متمایز کرده­ام. هریک از سه دوره ویژگی­ها و شرایط اجتماعی خاص خود را داراست که می­توان این ویژگی­ها را در ابژه­های بازنمایی شده در فیلم­ها شناسایی کرد. بر همین اساس  در این تحقیق فیلم­های حاتمی­کیا را انتخاب کرده­ام. حاتمی­کیا را می­توان سینماگر جنگ شناخت که در هر سه دوره­ی ذکر شده حضور داشته است.

 

فیلمهای مورد بررسی:

 

مهاجر، دیده بان،هویت، از کرخه تا راین، آژانس شیشه ای، به نام پدر.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...