با این که موضوع توسعه همواره یکی از مسایل مهم درعرصه عملی ونظری بوده اما اساسآ بعد از جنگ جهانی دوم است که واژه توسعه با معنای خاص وابعاد تازه وارد عرصه سیاست گذار های ملی و بین المللی شد. از آن زمان تا کنون کمتر واژیست که این همه درعرصه های سیاست داخلی و خارجی برسر زبان ها جاری باشد. توسه ومسایل آن به همین صورت جای خود را در درس ها و بحث های دانشگاهی باز کرده است ودر برخی رشته های درسی جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده است. مسئله توسعه درعرصه نظریه پردازی های اجتماعی و سیاسی نیز جایگاه مهمی به دست آورده است. بنابراین موضوع توسعه ونقش دولت در آن، از بحث برانگیز ترین مسائل حوزه های گوناگون تفکرو پژوهش در جهان و از جمله در ایران می باشد. در واقع شاید کمتر موضوعی را بتوان یافت که تا این اندازه در کانون تامل وتوجه متفکران و سیاست گذاران ایرانی قرار داشته است، همچنانچه کمتر دولت ودولتمردی را می توان یافت که در این باره فاقد برنامه، یا دست کم جهت گیری، بوده باشد. اگرچه صحنه سیاسی- اجتماعی ایران، در این مدت زمان، رویدادها دگرگونی های فراوان وبنیادی را تجربه کرده است تفکر وتلاش به طور جدی ادامه دارد. باتوجه به مسائل ومطالب که در سطوح بالا به آن اشاره کردیم باید گفت دولت هویدا در زمان پهلوی دوم رویکرد توسعه گرایانه داشته است. البنه باید اذعان داشت که ویژگی های هرگونه دولت توسعه گرایانه با دولت دیگر متفاوت است. بنابراین ما دراین تحقیق به دنبال این هستیم که با برسی ویژگیهای دولت هویدا و انطباق آن با معیارهای دولت توسعه گرا ازنگاه آدریان لفت ویچ بپردازیم.
دولت های توسعه گرادرسلطه نخبگان ناسیونالیست و توسعه گرایی سرسخت قرار دارند این دولت ها در مواردی که جامعه مدنی ضعیف باشد با ترکیب سرکوب و مشروعیت، قدرت، اقتدار، استقلال وتوانایی قابل ملاحضه ای را در نهادهای سیاسی به ویژه نهادهای بورکراتیک دولت به خصوص بورکراسی اقتصادی متمرکز کرده است و برای دست یابی به اهدافی که در زمینه توسعه دارند ظرفیت های بنیادی عظیمی را ایجاد می کنند. آنچه در کانون دولت توسعه گرا قرار دارد اقتدار استقلال و دخالت استراتژیک برای توسعه سرمایه داری است. دولت های توسعه گرا اهداف سیاسی و ساختارهای سازمانی شان به خصوص بوروکراسی هایشان به سوی توسعه جهت گیری شده اند. لذا درکا نون این گونه دولت ها عوامل اساسآ سیاسی فوریت ونیروی محرکه وهمچنین آهنگ استراتژیهای مربوط به توسعه اشان را از خلال ساختارهای دولت شکل داده اند. این عوامل سیاسی معمولآ شامل ناسیونالیسم ایدئولوژی وآرزوی رقابت با غرب بوده است. اما عمومآ یک پیوند آغازین مستحکم میان توسعه، توان وقدرت نظامی و استقلال دولت توسعه گرا وجود داشته است. این پیوند تا حد زیادی پیامد نیاز آنها به پاسخ دادن به رقابت منطقه ای وتهدید خارجی بوده است. اما دراینجا به یک تعریف عملیاتی از دولت های توسعه گرا می پردازیم که آن ها را به عنوان دولتهای می شناسند که سیاست اشان در اساس، قدرت، استقلال، ظرفیت، و مشروعیت کافی را برای شکل دادن ودنبال کردن وتشویق نمودن دست یابی به اهداف آشکار توسعه ای، خواه از طریق ایجاد وترویج شرایط رشد اقتصادی(دردولت های توسعه گرای سرمایه داری)، یا از راه سامان دادن به توسعه به طور مستقیم (درانواع دولت های سوسیالیستی)، یا به واسطه ترکیب متفاوت از هردوی اینها متمرکز ساخته است. البته چنین دولت های متداول نیستند.دولت های توسهع گرا نوعآ ناشی از یک نیاز فوری به ایجاد رشد اقتصادی و صنعتی شدن، به منظور پیشرفت، یا حفاظت یا ترفیع خودش، خواه به لحاظ اقتصادی یا نظامی یا هر دو، در چارچوب تهدیدات یا رقابتهای جهانی یا منطقه ای وبرای کسب مشروعیت از طریق ایجاد پیشرفت توسعه گرا در دوره مدرن عمومآ همراه با میزان بالایی از گرایشات معطوف به ناسیونالیسم اقتصادی و سیاسی بوده اند. دولت های توسعه گرا شکل انتقالی دولت مدرن است که درجوامع در حال توسعه جدید از قرن نوزدهم تاکنون پدیدار شده است. دولت مذبور دولتی است که نخبگان سیاسی و بوروکراتیک شان عمومآ استقلال نسبی از نیروهای اجتماعی- سیاسی در جامعه بدست آورده اند واز این استقلال به منظور ایجاد یک برنامه رشد اقتصادی سریع همراه با سخت گیری و بی رحمی کم یا زیاد استفاده می کنند. براین اساس و با توجه به مطالبی که مطرح شد می توان نمونه های از کشورهای شرق آسیا را به عنوان کشورهای توسعه یافته نام برد که بر اساس شایسته سالاری هستند که باعث پیشرفت و ترقی شده اند زیرا آنان از تخصص خود استفاده کرده اند.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
[سه شنبه 1399-11-21] [ 08:56:00 ب.ظ ]
|